در قرن نوزدهم، با رواج اندیشههای جرم شناختی و توجه
به علل جرم و سلطه یافتن شعار مبارزه با علل جرم نه معلول، عدالت کیفری هدف خود از
مجازات مجرمان را تغییر داد.] در این دوره اصلاح و درمان مجرمان و مبارزه با علل
جرم بعنوان هدف کیفر قرار گرفت[ با وجود تغییر هدف کیفر از بازداندگی به اصلاح و
درمان سبک کیفری تغییر نکرد و زندان همچنان ابزار و سبک رایج مجازات مجرمان باقی
ماند. با این تفاوت که زندان تبدیل به مکانی اصلاحی ـ درمانی شد. به همین دلیل در
این دوره شاهد هجوم نیروهای اصلاحی(روانپزشکان، جرم شناسان ، مددکاران اجتماعی و
.. ) به سوی زندان هستیم.
اما دیری نپایید که ناکارآمدی زندان در اصلاح و درمان مجرمان آشکار شد.
تحقیقات انجام شده نشان میدهد که زندان با جدا کردن مجرمان از محیط طبیعی و
اجتماعی، خود باعث شکل گیری و فرهنگی ضد اجتماعی در میان زندانیان میشود، نمیتوان
از فضایی غیراجتماعی انتظار تربیت انسانهای اجتماعی را داشت. زندان باعث تقویت
گرایشهای ضداجتماعی میشود. جامعه با جدا کردن مجرم از خود بنام مجازات، باعث
ستیز بیشتر مجرم با خود میشود. ما با زندانی کردن مجرم او را از اجتماع جدا میکنیم
تا اجتماعیش کنیم! کاری که اگر غیرمعقول نباشد دست کم بیهوده است.
کانال تلگرامی حقوقی
پیشنهاد ویژه دانلود هزاران تحقیق و مقاله حقوقی