موجبات ارتداد از دیدگاه فقهای اسلام

   سه چیز را از موجبات تحقق ارتداد شمرده اند:

1- انکار اصل اسلام انکار اصول اساسی اسلام و مقولات مرتبط با آن همچون انکار الوهیت خداوند، توحید، رسالت پیامبر(علیه السلام) و یا معاد، موجب ارتداد می شود و شخص با انکار یکی از این امور، مرتد می گردد

2- انکار ضرورت دینی انکار ضروریات اسلام، اعم از واجب، حرام و... موجب ارتداد می گردد، مانند این که مسلمانی، منکر وجوب نماز و روزه و یا منکر حرمت ربا و شرب خمر گردد. در تعریف ضروری دینی گفته شده است: «ضروری دین، چیزی است که جزو دین بودنش، نیاز به استدلال و دقت نداشته باشد و جز دین بودنش را هر مسلمانی می داند، مگر این که شخص، تازه مسلمان باشد». باید دانست که عنوان «ضرورت دین» خصوصیت ندارد و ملاک انکار، از روی آگاهی و اعتقاد است. یعنی شخص، چیزی را که می داند جزو اسلام است، منکر شود، خواه از ضروریات دین باشد یا نه، زیرا چنین انکاری مستلزم تکذیب پیامبر صلی الله علیه وآله و از موجبات ارتداد خواهد بود. دیدگاه سومی نیز وجود دارد که ریشه در نظریه دوم دارد؛ این نظریه بیان می دارد که: «انکار ضرورت دینی از آن جهت موجب کفر است که مستلزم انکار توحید و یا نبوت است».

 3- سبّ انبیا سبّ و ناسزاگویی به هر یک از پیامبران الهی(علیه السلام)، بویژه، پیامبر سلام صلی الله علیه وآله و دیگر معصومان علیهم السلام از موجبات ارتداد شمرده شده است، بنابراین اگر شخصی به هر یک از فرستادگان خداوند، توهین روا دارد، مرتد شده است، ولی در متون فقهی، سبّ انبیاء خود، موضوع جداگانه ای است و مجازات جداگانه ای دارد؛ لذا در فقه شیعه، تفاوتی در این مسأله در بین زن و مرد وجود ندارد و نیز در ارتکاب به این جرم مرتد ملی و فطری یکسان است و توبه نیز در تخفیف مجازات دنیوی تأثیری ندارد. در میان فقهای اهل سنت نیز مالک، احمد و ابوحنیفه، اعتقاد دارند که توبه شخصی که به پیامبران ناسزا گوید پذیرفته نیست و او باید کشته شود؛ این در حالی است که آنان توبه مرتد را پذیرفته می دانند. بر همین اساس، حضرت امام(رحمه الله) درباره سلمان رشدی فرمود: «اگر توبه کند و زاهد زمان گردد، بر هر مسلمان واجب است که با جان و مال، تمامی هم خود را به کار گیرد و او را به درک واصل گرداند». مرتد ملّی و فطری فقهای اهل سنت، به جز عطا برای مرتد، تقسیمی قرار نداده اند و آن را یک قسم بیشتر نمی دانند. اما فقهای شیعه، مرتد را به دو قسم ملّی و فطری تقسیم کرده اند.

  در تعریف مرتد ملی آمده است: «کسی که در هنگام انعقاد نطفه، پدر و مادرش کافر باشند و پس از بلوغ، اظهار کفر نماید و سپس مسلمان شود و پس از آن به کفر بازگردد مرتد ملی است». اما در تعریف مرتد فطری، اندکی اختلاف وجود دارد. برخی از فقها گفته اند مرتد فطری، دارای دو شرط است:

1- پدر و یا مادر شخص، هنگام انعقاد نطفه مسلمان باشند؛

2- شخص مرتد پس از بلوغ، اظهار اسلام نموده باشد.

   اما به نظر برخی دیگر از فقها همچون شهید در مسالک، علامه در قواعد و مرحوم بحرالعلوم در بلغة الفقیه، انعقاد نطفه از پدر و یا مادر مسلمان، در صدق عنوان فطری کافی است. آنان اظهار اسلام بعد از بلوغ را، شرطی زاید بر تعریف مرتد فطری می دانند، چنین کسی، طبق نظریه اول، مرتد فطری نیست و در حکم مرتد ملی است و باید اسلام بر او عرضه شود و در صورت عدم توبه، کیفر ارتداد در موردش اجرا خواهد شد اما مطابق با نظریه دوم، چنین فردی مرتد فطری است و به محض آن که اظهار کفر کند، باید مجازات گردد. فقهای اهل سنت، برآنند که توبه هر مرتدی، اعم از زن و مرد - فطری یا ملی - پذیرفته است بنابراین، پیش از مجازات مرتد، می بایست از او بخواهند که توبه کند و در صورت عدم توبه، کیفر قتل درباره اش اجرا گردد. ابوحنیفه، شافعی و مالک نیز بر همین عقیده اند. برخی از فقهای اهل سنت نیز اعتقاد دارند که کیفر ارتداد، در هر صورت قتل است، خواه مرتد توبه نماید و یا بر باطل خویش اصرار ورزد. حسن بصری می گوید: «المرتد یقتل بغیر استتابه» مرتد، بدون طلب توبه از وی، کشته می شود. توبه مرتد فطری و مرتد ملی تفاوت دارد. بدین ترتیب که اگر مرتد ملی باشد باید توبه داده شود و اسلام بر او عرضه گرد و در صورت عدم پذیرش کشته شود اما اگر مرتد فطری باشد، چه توبه کند و چه از آن سرباز زند، کشته می گردد، بنابراین طلب توبه از او معنا نخواهد داشت.1



کانال تلگرامی حقوقی 

پیشنهاد ویژه دانلود هزاران تحقیق و مقاله حقوقی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.