آزادی از دیدگاه امام خمینی (ره)

«آزادی»

سخن از آزادی و مباحث دامنه داری که درباره آن صورت پذیرفته، بیشتر معطوف به مفهوم اجتماعی و سیاسی آن بوده است. اگرچه فیلسوفانی به جستارهایی عمیق تر در خصوص ریشه های درونی آزادی در انسان نیز پرداخته اند، نظر به مفهومی که امروزه از کلمه آزادی به ذهن متبادر می شود، توجه بسیاری از اندیشمندان معاصر به مفهوم اجتماعی این اصطلاح بوده است. ولی بی شک آزادی را در گستره ای وسیع می توان مورد بررسی قرار داد، برای این بررسی باید بر تعریفی از آزادی متکی بود و از ذاتیات این مفهوم آگاهی داشت.

آزادی را می توان جواز اعتباری اعمال قوه اختیار تعریف کرد. توضیح اینکه قوه اختیار در انسان امری است تکوینی؛ یعنی انسان چنان آفریده شده که در طول زندگی از گزینش ناگریز است و به تعبیری، در انتخاب اختیار، مختار نیست. انسان مختار در اعمال قوه اختیار خویش به موانع و محدودیت هایی برمی خورد، بعضی از این محدودیت ها تکوینی است؛ بنابراین، گستره اعمال اختیار را محدود می کند. محدود بودن قوای جسمی و روحی و محیط طبیعی، حصارهایی تکوینی هستند که انسان را محاصره نموده اند. نوع دیگری از محدودیت ها نیز وجود دارد که به محیط اجتماعی باز می گردد. در محیط اجتماعی، برخورد و تزاحم انتخاب و اختیار افراد موانعی برای آنان پدید می آورد. هرگاه برای رفع تزاحم، قوانین و قواعد عرفی و حقوقی وضع شوند، مرزهایی غیرتکوینی یعنی اعتباری نیز مجال اعمال اختیار را تنگ می کنند. به این ترتیب، هیچ انسانی را نمی توان مطلقاً آزاد دانست، چرا که همه انسان ها در تنگنای محدودیت های تکوینی و اعتباری محصورند.

بنابراین، همواره در آزادی، سخن از حدود و ثغور آن خواهد بود، زیرا نفی آزادی مطلق قولی است که جملگی برآنند و هرآینه کسی در لفظ به آزادی مطلق انسان فتوا دهد، در مقام عمل بر فتوای خویش خط بطلان خواهد کشید. پیش از بحث درباره دیدگاه اسلام و امام خمینی (ره) در باب آزادی، چارچوبی را برای بررسی مطرح می کنیم.

آزادی انسان در افق روابط او قابل شناسایی است. این روابط را در چهار صورت می توان در نظر گرفت و آنگاه با معیاری واحد و برحسب شناختی که از دو طرف رابطه داریم، محدوده آزادی شناخته می شود.

چهارگونه رابطه انسان از این قرار است:

رابطه انسان با خود. دیگران، طبیعت و خدا.

اکنون می توان پرسش از حدود آزادی را در خصوص هر یک از این چهار رابطه مطرح کرد.

پیش از طرح یک به یک این چهار رابطه، معیار واحدی را مطرح می کنیم. معیار مذکور در سایه شناخت غایت و هدف حیات انسان به دست می آید. در بیانی کلی می توان گفت: معیار ساری و جاری در هر چهار مورد این است که هرگاه آزادی انسان در بکارگیری قوه اختیار خویش، در دستیابی به غایت وجودی او مفید باشد، انسان آزاد است. پس اگر هدف نهایی انسان قرب خداوند باشد، در هر محدوده ای که آزادی موجب تقرب به خدا شود پذیرفته است و در محدوده هایی که مانع و یا مخل حرکت تقربی انسان شود پذیرفته نیست.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.