تقدم تزکیه بر تعلیم از دیدگاه امام خمینی

تقدم تزکیه بر تعلیم :

در نفس که مهذب نشده علم حجاب ظلمانی است.[1]

هر نظام تعلیمی وظیفه دار انتقال مفاهیم به دانشجویان خود است. انتقال مفاهیم امکان تداوم حیات علمی را فراهم می کند و تولید اندیشه را استمرار می بخشد. علوم در هر رشته و با هر موضوع مقدمه ای برای تحقق اهداف فرد و اجتماع هستند بنابراین مادام که یک علم نقش مقدمی خود را به درستی ایفا کند مطلوب و به لحاظ ارزشی دارای ارزش مثبت خواهد بود و اگر تحقق اهداف جامعه را دچار اختلال سازد ارزش منفی خواهد داشت. اما علم از آن جهت که علم است چیزی جز آگاهی انسان از واقعیات خارجی و یا اعتبارات اجتماعی و اخلاقی نیست و این آگاهی فی حد ذاته دارای بار ارزشی نمی باشد. پس چگونه است که گاه آن را ارزش مثبت می دهیم و گاه ارزش منفی؟

در پاسخ می گوییم منشأ ارزشی علم، شخص عالم است. اگر فراگیرنده یا دارندة علم، دانش خویش را همچون نردبانی برای صعود به رتبة قرب خداوند مورد استفاده قرار دهد، علم او ارزشمند خواهد بود و اگر چنین نکند علم او از یکی از این دو فرض خارج نخواهد بود: یا نسبت به تحقق هدف غایی فرد خنثی است و یا نقش منفی و اختلال آور دارد. فرض اول نادرست است زیرا تحصیل چیزی که تأثیر مثبت در تحقق هدف غایی ندارد خود تضییع زمان و نیروست و تضییع زمان و نیرو خود اختلالی در مسیر وصول هدف غایی است. بنابراین باید علم را به جانی راه داد که پس از فراگرفتن علم، آن را در جهت تحقق هدف غایی فرد و اهداف واسطی اجتماعی و فردی بکار گیرد. بنابراین جان انسان تزکیه یافته شایسته پذیرایی علم است.

اراده و تصمیم انسان تحت تأثیر خواستهای اوست و خواستهای انسان برخی جنبة نفسانی و برخی جنبة عقلانی و متعالی دارند. خواستهای متعالی انسان چیزی است که تحقق آن به تحقق هدف غایی می انجامد. خواستهای نفسانی انسان اگر در حد تأمین نیازهای طبیعی او برآورده شوند به تعادل شخصیت او یاری می دهند و در تحقق هدف غایی تأثیر مثبت می گذارند. ولی اگر تأمین این خواستها از حد نیاز طبیعی تجاوز کند دستیابی به خواسته های متعالی دچار مشکل می شود. انسان در مقام انتخاب و عمل همواره در میدان اثرگذاری امیال نفسانی و خواستهای متعالی است. انسانی که میتواند در پاسخگویی به امیال نفسانی از حد لازم تجاوز نکند و به هنگام تعارض خواستهای متعالی و نفسانی،‌خواست متعالی خود را مقدم دارد انسان مهذب و تزکیه یافته است. بنابراین «تزکیه» را میتوان به مجموعة فعالیتهایی تعریف کرد که در فرد ملکه تقوی را پدید می آورد تا در مقام عمل از حدود اخلاقی و شرعی تجاوز نکند.

اگر کسی دارای چنین ملکه ای باشد توانایی حاصل از علم برای او مبارک خواهد بود در غیر اینصورت مصداق «چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا » خواهد شد. «علم نور است ولی در دل سیاه و قلب فاسد دامنه ظلمت و سیاهی را گسترده تر می سازد،‌علمی که انسان را به خدا نزدیک می کند در نفس دنیاطلب باعث دوری بیشتر از درگاه ذی الجلال می‌گردد»[2]

اضافة‌ این مطلب لازم است که علم از سویی در صورتی که به جان متقی وارد شود سازنده است و از سویی دیگر با ورود به جان متقی زمینة‌ ارتقاء رتبة تقوی را فراهم می کند بنابراین علم و تقوی باید همزمان تحصیل شوند تا زمینة ارتقاء یکدیگر را فراهم آورند.

«هر قدمی که برای تحصیل علم بر می دارید قدمی هم برای کوبیدن خواسته های نفسانی، تقویت قوای روحانی، کسب مکارم اخلاق، تحصیل معنویات و تقوی بردارید. تحصیل این علوم در واقع مقدمة تهذیب نفس و تحصیل فضایل، آداب و معارف الهیه می باشد. تا پایان عمر در مقدمه نمانید.»[3] نتیجه حاصل از این سخنان این است که فرد در مقام عامل مسئول تربیتی نسبت به خود و نهادهای تربیتی به عنوان کارگزاران آموزش و پرورش باید همواره با توجه به هدف غایی و اهداف اجتماعی، زمینه را برای پرورش اخلاقی و معنوی متربیان فراهم آورند و به انتقال مفاهیم علمی و تحقق صوری اهداف اجتماعی مانند تربیت متخصصان و امثال آن بسنده نکنند. «در زمینة تهذیب وتزکیه نفس و اصلاح اخلاق برنامه تنظیم کنید.»[4] رعایت این اصل بسیار سازنده و در عین حال سخت دشوار است زیرا رعایت جنبه های ارزشی در تربیت مربیان و حفظ روحیة آزاد اندیشی علمی بطور همزمان کاری ظریف و پیچیده است. امام خمینی (ره) خود در عین حفظ آزاد اندیشی علمی به جنبه های تربیتی و تقوایی اعمال خود اهتمام داشتند. برای مثال ایشان در عین صلابت در بحث علمی (طلبگی) هرگز فراموش نمی کردند حفظ حریم مؤمنان و کوشش در جهت تربیت آنان خود یک تکلیف است و عامل به آن تکلیف در تقرب به خداوند موفق تر است.[5]



[1] - جهاد اکبر ، ص 7-36.

[2] - جهاد اکبر، ص 37.

[3] - همان، ص 39.

[4] - همان، ص 42

[5] - صحیفة نور ج 21 ص 34 و 41.

اصول تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی

«اصول تعلیم و تربیت»

اصول تعلیم و تربیت گزاره هایی خبری هستند که نهادهای تربیتی و مربیان را در انتخاب سیاستها و روشهای وصول به اهداف هدایت می کنند. دامنه تأثیر اصول فراگیر است و چهره تعلیم و تربیت را رنگی خاص می بخشد. از مجموع دیدگاههای انسان شناختی و هستی شناسانة امام خمینی (ره) می توان آموزه های ذیل را به عنوان اصول تعلیم و تربیت استنباط کرد.

1- اصل برابری انساناه در نسبت با هدف غایی تعلیم و تربیت :

این اصل مربیان را کمک می کند تا موضوع فعالیت خویش را انسان بطور عام قرار دهند و به این ترتیب پاسخگوی ویژگی کمال خواهی انسانها در همه سنین، همه مکانها و همه زمانها باشند. این اصل غفلت از سالخوردگان و یا طبقات اجتماعی خاص را پیشگیری می کند و در عین حال زمینه را برای تحقق سلامت روانی جامعه فراهم می آورد. چنانکه بیشتر گفتیم مسئولیت تعلیم و تربیت متوجه نهادهایی همچون آموزش و پرورش، صدا و سیما و ... است و همزمان همة آحاد اجتماع خود نیز مکلف به مشارکت مسئولانه در تحقق اهداف تعلیم و تربیت هستند. این اصل پویایی فرد در پیگیری هدف غایی را دائمی می کند و دامنة فعالیت نهادهای مسئول را از دوره کودکی و نوجوانی فراتر می برد.


2- اصالت هدف:

اصالت هدف دیدگاهی است که مربی را کمک می کند تا در اتخاذ متعصب نباشد. برای توضیح بیشتر لازم است نخست روشهای دستیابی به اهداف تعلیم و تربیت را به دو دسته تقسیم کنیم.

الف) روشهای مستنبط از شریعت : یعنی احکامی که از دیدگاه تربیتی جنبة روشی دارند.

ب) روشهایی که عالمان تعلیم و تربیت با رجوع به منابع علمی و با توجه به مسائل دینی و فرهنگ ابداع کرده اند.

مثالی برای گروه نخست: ممکن است تعزیزات را در مجموعة احکام جزایی اسلام به منزلة روشی تربیتی تلقی کنیم. روش بازدارنده ای که بهره گیری از آن در اختیار قاضی است. یعنی قاضی با استفاده از آگاهیهای تربیتی،‌اجتماعی و سیاسی خود و در عین حال با توجه به شرایط فرد خطاکار تصمیم می گیرد که او را به شیوه ای خاص تنبیه و تعریز کند تا خود خاطی از تکرار خطای خود باز داشته شود.

اکنون اگر قاضی به هدف تشریع مجازات تعزیر توجه داشته باشد از صدور حکم واحد در همة شرایط و نسبت به همة افراد اجتناب خواهد کرد. هدایت کنندة او در انتخاب شیوه های متنوع، «هدف» است. احکام شرعی ای که جنبة روش تربیتی دارند را میتوان دو گونه دانست: گونه ای از آنها در اصل تشریع به گونه ای جعل شده اند که امکان انعطاف آنها وجود داشته باشد. در این گونه موارد چگونگی تأثیر توجه به «هدف» در اتخاذ روش آشکار است مثالی که آوردیم از این قبیل است:

گونه ای دیگر از احکام شرعی به این وضوح و صراحت انعطاف پذیر نیستند. در چنین مواردی هم توجه به شرایط زمان و مکان و تغییر و تبدیلهای عارض بر موضوعات و متعلقات احکام باید همواره مورد توجه فقیه باشد. اگر حکمی شرعی جنبة تربیتی داشته باشد و از این دسته از احکام باشد ارزیابی فقیه از شرایط زمان و مکان و تبدیلات احتمالی موضوع تحت تأثیر توجه او به هدف تشریع آن حکم قرار می گیرد.

بنابراین در فرایند تربیت روشها از انعطاف بیشتری برخوردارند و این ناشی از اصالت هدف است. هدف نامتغیر تعلیم و تربیت هدف غایی است و دیگر اهداف از درجه ای از انعطاف پذیری برخوردارند. در باب روشهای ارائه شده توسط مربیان و دانشمندان انعطاف پذیر ساختن روشها آسانتر است. سرعت و صحت تصمیم مربی در تغییر و تحول روش تحت تأثیر مستقیم توجه او به «هدف» است.

امام خمینی (ره) همواره به پویایی فقه از روایای مختلف می نگریست و بی شک با توجه به اینکه ایشان همواره چون یک مربی عمل می کردند در اتخاذ شیوه تربیت نیز توجه به اصالت هدف را مد نظر داشته اند.

اهداف واسطی از دیدگاه امام خمینی

اهداف واسطی:

اهداف واسطی چنان که از نام آنها پیداست واسطه و وسیله رسیدن به هدف غایی هستند. اهداف واسطی تقسیمات گوناگونی دارند. دسته ای از آنها را می توان اهداف فردی نامید و دسته ای را اهداف واسطی. در تقسیمی دیگر می توان اهداف واسطی را به دو گروه اهداف شناختی و اهداف عملی تقسیم کرد. در اینجا برای دسته بندی اهداف واسطی از تقسیم اخیر بهره می گیریم.

اهداف شناختی:

1- شناخت اصول دین از مبدأ تا معاد

- خداشناسی، شناخت ذات و صفات خداوند.

- خودشناسی

- پیامبر شناسی

- دین شناسی (معارف و احکام)

- معادشناسی[1]

2- شناخت معارفی که جنبه زیستی حیات انسان را تسهیل کند. شنامل آشنایی با علوم و فنون و تخصص هایی که تأمین نیازهای اولیه در گرو آنهاست. تأمین خوراک، پوشاک و مسکن و امنیت (در برابر عوامل طبیعی)

3- شناخت معارفی که مقتضای زندگی در اجتماع است.

- شناخت اجتماعی، آگاهی از آداب، سنن و قوانین اجتماعی.

- شناخت سیاسی.

- شناخت اخلاقی.

اداف شناختی تماماً جنبه نظری دارند. یکی از مهمترین انواع شناخت هایی که به انسان در جهت رسیدن به هدف غایی یاری می دهد شناخت اخلاقی است مقصود از شناخت اخلاقی آگاهی از محاسن اخلاق مثل صبر، شکر، حیا، تواضع، رضا. شجاعت، سخاوت، زهد، ورع و تقوی، استقلال فکری، خودباوری و دیگر محاسن اخلاق و علم به کیفیت و تحصیل آنها  و همچنین علم به اخلاق مذموم و قبیح از قبیل حسد، کبر، ریا، حقد، غش، حب ریاست و حب دنیا و نفس، خودباختگی فکری، مسئولیت گریزی و علم به کیفیت تنزه از آنهاست[2].

اهداف عملی:

اهداف عملی متناظر با اهداف شناختی در سه گروه قابل دسته بندی هستند:

1- اهداف عملی متناظر با شناخت اصول دین.

- توانایی انتخاب عمل، اتخاذ روش و انجام افعال متناسب با غایت وجودی خود و توانایی‌های ذهنی و جسمی خویش.

- تقوای عملی به معنای ناظر دیدن خداوند در زندگی. ناظر دیدن خداوند در اینجا به معنای اذعان نظری به نظارت خداوند نیست بلکه در مقام عمل این نظارت را باور داشته باشد.

- مهارت در عمل به واجبات و ترک محرمات.

2- هدف عملی متناظر با شناخت های زیستی

- مهارت کافی در انجام وظایف حرفه ای و نیز تولید یا تهیه نیازهای اولیه.

3- اهداف عملی متناظر با شناخت معارف مربوط به زندگی در اجتماع.

- رعایت عملی هنجارهای اجتماع اسلامی اعم از هنجارهایی که در شکل قانون وضع شده‌اند و آداب و سنن.

- مهاجرت در اجرای قواعدی که فرایند اجتماعی شدن را موجب می شوند.

- مشارکت فعال در امور سیاسی.

­ قیام برای اقامه حکوومت اسلامی و انجام تکالیف در برابر حکومت اسلامی.

- یافتن ملکات اخلاقی.

اهدافی که تاکنون به ان اشاره شد عمدتاً اهداف فردی هستند، اهداف اجتماعی تعلیم و تربیت در اسلام را با شناخت اهداف اجتماعی اسلام می توان شناخت. به این ترتیب به طور خلاصه اهداف تعلیم و تربیت در اسلام پدید آوردن شناخت، روحیه، انگیزه و مهارت های عملی لازم در جهت تحقق اهداف اجتماعی اسلام است. اهدافی که خود به انواع مختلفی همچون اهداف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی قابل تقسیم اند.

اهداف فرهنگی:

- گسترش سواد عمومی.

- استقلال علمی و فرهنگی[3].

- ترویج فرهنگ اسلامی.

- ایجاد و تقویت روحیه تعاون و وحدت کلمه و...

- توسعه و ترویج هنر متعهد[4].

اهداف سیاسی:

- استقلال سیاسی.

- توسع سیاسی به معنای افزایش مشارکت مسئولاننه آحاد جامعه در سرنوشت سیاسی خود.

- اجرای اقوانین اسلام و ایجاد روحیه تبعیت از قانون.

- مبارزه با نظام کفر جهانی و به اهتزاز درآوردن پرچم لااله الاالله بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری[5].

- حمایت از مستضعفان و مسلمین جهان[6].

- تقویت بنیه دفاعی.

- عدالت قضایی.

اهداف اقتصادی :

- استقلال اقتصادی

- عدالت اقتصادی

- مبارزه با فقر و محرومیت

- مبارزه با اسراف و تبذیر




[1] - چهل حدیث= ص387.

[2] - شرح چهل حدیث- ص387.

[3] - صحیفه نور- ج17- ص35.

[4] - همان- جد21- ص30.

[5] - همان- ج20- ص236.

[6] - همان- ج20- ص238.

اهداف تعالیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی (ره)

«اهداف تعالیم و تربیت»

از دیدگاه امام خمینی (ره) همه عالم مدرسه بشر برای تعلیم و تهذیب است. گستره آموزش و پرورش از این منظر فراتر از محدوده مدارس و دانشگاه ها خواهد بود و شناسایی اهداف تعلیم و تریت منحصر به شناخت اهداف نهادهای رسمی تعلیم و تربیت نمی شود. به همین جهت مناسب است اهداف تعلیم و تربیت را به گونه ای مطرح ساخت که همزمان راهنمای افراد و نهادهای مختلفی همچون آموزش و پرورش، آموزش عالی، رادیو و تلوزیون، مطبوعات، حوزه های علمیه و... قرار گیرد.

پیش از این مقداری درباره اهداف اجتماعی تعلیم و تربیت سخن گفتیم اکنون با طبقه بندی اهداف می کوشیم جایگاه هر یک از اهداف فردی و اجتماعی را در طرحی کلی اهداف روشن سازیم. هدف هر فعالیت آگاهانه می تواند یکی از این دو حالت را داشته باشد:

1- مطلوب لنفسه.

2- مطلوب لغیره.

اموری که مطلوبیت آنها جنبه مقدمی، واسطی و ابزاری نداشته باشد مطلوب لنفسه هستند و هر چه که به سبب وسیله و واسطه شدن برای تحقق امری دیگر مطلوب قلمداد شود، مطلوب لغیره است. بنابراین اگر سلسله ای از اهداف را در نظر بگیریم که هر کدام وسیله دستیابی به هدف بالاتر باشد تمامی عناصر این سلسله مشمول تعریف هدف لغیره یا هدف واسطی خواهند بود و فقط هدفی که در بالاترین مرتبه سلسله قرار می گیرد هدف لنفسه است که آن را هدف غایی می خوانیم.

ویژگی های هدف غایی:

هدف غایی نیز مانند هر هدف دیگری باید قابل شناخت و دستیابی باشد. افزون بر این چون هدف غایی تعلیم و تربیت در حقیقت هدف همه انسان هاست در نتیجه دستیابی به آن باید همگانی باشد یعنی برای همه انسان ها دست یافتن به ان امکان پذیر باشد. اهداف دیگر ممکن است متعلق به گروه سنی خاصی باشد و یا در شرایطی خاص قابل پیگیری باشد ولی هدف غایی باید همگانی باشد و در همه زمان ها و مکان ها قابل وصول باشد. بی آنکه همگانی بودن و همه زمانی بودن هدف غایی فراهم آید ناگزیر باید هدف غایی را هدفی فردی بدانیم یعنی هدف غایی تعلیم و تربیت باید به گونه ای باشد که پیگیری آن وابسته به اموری خارج از اراده و توانایی فرد نباشد. زیرا اگر رسیدن به هدفی فقط در شرایط خاصی، مثلاً فراهم بودن شرایط اجتماعی خاصی، امکان پذیر باشد کسانی که در آن شرایط اجتماعی قرار ندارند از رسیدن به آن هدف محروم و مأیوس خواهند بود. چنین هدفی همگانی نخواهد بود و در نتیجه نمی تواند هدف غایی تعلیم و تربیت باشد. یکی از ویژگی‌های هدف غایی حیات و به تبع آن هدف غایی تعلیم و تربیت این است که به زندگی انسان معنا می بخشد و برای ادامه حیات انگیزه فراهم می کند بنابراین هدف غایی باید چنان باد که تا واپسین دم حیات انسان به دنبال آن باشد. ممکن است گفته شود بنابراین هدف غایی امری است که هیچگاه به آن نمی رسیم. در پاسخ می گوییم هدف غایی را باید چنان تعریف کرد که در عین قابل دستیابی بودن نقطه ای محدود نباشد، چرا که اگر نقطه‌ای محدود و بدون دامنه باشد لحظه ای که فرد به آن دست می یابد لحظه بی معنا شدن زندگی است و رسیدن به هدف غایی دیگر نه تنها مطلوب نخواهد بود بلکه به سبب تحمیل بی معنایی به زندگی امری نامطلوب خواهد بود. برای گریز از این معضل ناگزیر هدف غایی را  باید به صورت امری ذومراتب ترسیم کرد.

هدف غایی:

بنابر آنچه گفتیم به طور خلاصه هدف غایی تعلیم و تربیت باید همگانی، همه زمانی، فرد و ذومراتب باشد. هدف غایی در اسلام هر چهار ویژگی مذکور را داراست. قرب خداوند هدف غایی تعلیم و تربیت اسلامی است. انسان به عنوان موجودی آگاه و مختار و مسئول مکلف است نیروهای خود را به سوی این هدف بکار گیرد و نهادهای اجتماعی نیز همه در خدمت تحقق این هدف هستند انسان در هر شرایط سنی، زمانی و محیطی (محیط طبیعی و اجتماعی) می تواند به خداوند تقرب جوید یعنی می تواند هدف غایی تعلیم و تربیت اسلامی را در نظر گیرد و ه سوی آن بشتابد. در خاتمه بحث از هدف غایی تأکید بر دو نکته لازم است:

1- هدف غایی تعلیم و تربیت همان هدف غایی خلقت و حیات بشر است.

2- هدف غایی همزمان هدف مورد توجه مربی و متربی است. یعنی مربیان و نهادهای تربیتی جامعه هدف غایی فعالیت های خود را تقرب متربیان به خداوند می دانند و متربی نیز خود اگاهانه در فعالیت های تربیتی و آموزشی مشارکت می کند و هدف از این دو مشارکت رسیدن به هدف غایی یعنی قرب خداوند است.

آزادی در رابطه با خدا امام خمینی

آزادی در رابطه با خدا:

روابط انسان با خداوند را می توان در دو دسته تقسی کرد، رابطه معرفتی و رابطه عملی:

رابطه معرفتی= معرفت جویی انسان نسبت به خداوند و صفات او.

رابطه عملی= بندگی و اطاعت از پروردگار


رابطه معرفتی:

آزادی در خصوص اعمال اختیاری انسان قابل طرح است و مجموعه فعالیت های ذهنی انسان برای دستیابی به شناخت وجود و صفات خداوند اعمالی اختیاری هستند. تکاپوی ذهنی برای معرفت به وجود خدای متعال از دیدگاه الهی واجب است و خودداری از چنین عملی ممنوع است یعنی خارج از قلمرو آزادی انسان است. در باب صفات خداوند نیز تلاش برای تحصیل معرفت نسبت به صفات خداوند ضروری است و محدوده آن وحی را تعیین می کند.

معرفت خداوند از چنان اهمیتی برخوردار است که بعثت انبیاء را برای تحقق معرفه الله دانسته‌اند[1] و چنان دقیق است که نیازمند کسب مقدمات فراوان است[2].

رابطه عملی:

قاعده ای که رابطه عملی انسان با خداوند را تنظیم می کند، بندگی و اطاعت از پروردگار است. ولی قلمرو اطاعت و بندگی بسیار گسترده است. بخش وسیعی از این قلمرو در واقع همان روابط سه گانه انسان با خود، دیگران و طبیعت است. بخش اختصاصی آن مربوط به نیایش ها و مناسک عبادی انسان است. کیفیت و کمیت نیایش و انجام اعمال و مناسک عبادی در محدوده ای از ضوابط قرار دارد. این ضوابط را خداوند تعیین فرموده است، حداقل ها و چگونگی های این اعمال از سوی وحی معلوم شده است. حداکثرها با مراجعه به تکالیف و اهداف انسان در مجموع حیات خویش قابل شناخت است. به این ترتیب اگر زیاده روی در نماز و دعا موجب ترک وظایف اجتماعی و یا باعث ضعف و بیماری جسمانی باشد روابط انسان با خود و دیگران را مختل می کند و در نتیجه مجاز نخواهد بود.

توجه: بحث از آزادی تنها بحث از محدوده ها نیست بلکه پس از شناخت قلمروهای آزاد حیات، استفاده از این آزادی ها برای تحقق اهداف حیات تکلیف انسان خواهد بود و هرگاه آزادی های مشروع انسان مورد تهدید قرار گیرد مسئولیت اجتماعی و الهی انسان مقتضی قیام برای اعاده آزادی انسان است زیرا نبود آزادی های مشروع موجب اختلال در تحقق هدف حیات یعنی رسیدن به کمال انسانی از طریق اختیار است.




[1] - چهل حدیث- ص660.

[2] - همانجا.