مالکیت نفت از دیدگاه حقوق اسلام
«بطور کل در منابع فقهی اسلامی چه اهل سنت و یا تشیع فقها معادن را به دو دسته معادن ظاهر (سطحالارض) و معادن باطن (تحتالارض) دستهبندی نمودهاند. در مورد معادن ظاهر معتقدند این معادن مؤلفه آباد کردن به آن اطلاق نشده و صرفا تحت عنوان “حیازت”، تقدم و سبقت دارند یعنی هر کس هر مقدار که برداشت کند همانقدر را مالک میگردد.»[1] و شاید به همین دلیل باشد چونکه در گذشته نفت بصورت چشمههای خودجوش به روی زمین جاری میگردید لذا فقهای اسلام آنرا جزو معادن ظاهر دستهبندی میکردند با اینحال عدهای معتقدند چون جزو اموال عامه است پس حکومت اسلامی حق واگذاری آنرا با رعایت حقوق سایر منتفعین به اغیار دارد و عدهای معتقدند اصلا حق واگذاری اموال عمومی به غیر وجود ندارد.
«در مورد معادن باطن نیز همانند بالا همین دو دیدگاه در بین فقها وجود دارد و آن دستهای که واگذاری آنرا به غیر جایز میدانند به دو دسته تقسیم میشوند. دستةاول) آن عده که واگذاری معادن را «اقطاع التملیک» میدانند به این معنا که واگذاری سبب مالکیت صاحب امتیاز هم میشود. و دستةدوم) آن عده که واگذاری معدن را اقطاع الاستغلال» میدانند یعنی موضوع این واگذاری فقط امتیاز بهرهبرداری آن معدن میباشد و نه مالکیت آن»[2]. بطور کلی بین فرق اسلامی راجع به مالکیت معادن اشتراک نظر وجود ندارد و سه نظریه را کلا میتوان از ایشان استنباط کرد:
«1- عدهای معادن را متعلق به اولین کاشف دانسته
2- عدهای دیگر آنرا تابع قاعده احیاء اراضی میدانند
3- بعضی آنرا متعلق به عموم و اجازه استخراج آنرا منوط به اجازه امام یا حاکم میدانند.
4- بعضی دیگر مالکیت زمین را موثر در معدن دانسته و معادن موجود در زمین را نیز متعلق به مالک زمین میدانند.[3]
«به همین خاطر در قضیه دولت عربستان سعودی و شرکت نفتی آرامکو داور چنین نظر داد «رژیم امتیازات معدنی و از جمله معادن نفت در فقه اسلام نضج نیافته و مکاتب فقهی نظریات واحدی در این خصوص ندارند»[4]
بند دوم- مالکیت نفت از دیدگاه حقوق ایران
«در ایران اولین بار پرداخت وجوهی به خزانه دولت قاجار سرفصل روشنی جهت بررسی و پژوهش آغاز میکند زیرا در ایران نیز همچون سایر کشورهای اسلامی آن زمان «اراضی مباحه» و منابع زیرزمینی آنرا از طریق اقطاع واگذار میکردند و از این روش دریافت عوایدی نصیب دیوان دولت میکردند از جمله فرمان صادره عهد ناصری (رمضان 1298 ه.ق) که عنوان میداشت «کل معادن ایران بلا استثناء اعم از مکشوفه یا غیر مکشوفه در هر جای ممالک محروسه»در اختیار وزارت معادن قرار گرفته است و هر گونه تصرفی در معادن موکول به اجازه خاص از وزارتخانه معادن گردیده است و همین فرمان سرآغاز اعطای امتیازات میباشد که یکی از علل وقوع انقلاب مشروطیت و لزوم ذکر ماده 24 قانون اساسی مشروطیت که طی ماده مزبور مقرر داشته «بستن عهدنامه، مقاوله نامه، اعطای امتیازات، (انحصارات) تجاری، صنعتی و فلاحتی و … اعم از اینکه طرف داخله یا خارجه باشد باید بتصویب مجلس شورای ملی برسد کوششی بوده جهت گرفتن ابتکار عمل از خودکامگان و کنترل قوه مقننه بر این امر مهم.»[5]
قانون مدنی ایران در ماده 161 مقرر داشته است که هر گاه معدنی در زمین کسی واقع شده باشد، ملک صاحب زمین است و استخراج آن تابع قوانین مخصوصه خواهد بود، در حقیقت این گونه معادن فقط اگر در اراضی موات باشد جزو مباحات بوده و از آن کسی است که آنرا حیازت نماید.»[6]
«اما ماده 2 قانون معادن مصوب 1336 طرح مغایری را با قانون مدنی مقرر میدارد زیرا طبق ماده اول این قانون، معادن به سه دسته تقسیم و دسته سوم آن شامل کلیه مواد نفتی، قیر، گازهای طبیعی، و مواد رادیواکتیو مانند رادیوم، اورانیوم، توریوم و کلیه موادی که کاربرد اتمی دارند میگردد طبق ماده 2 بند «ج» این قانون معادن دسته سوم مطلقا متعلق به دولت است و چنانچه معدنی در ملکی شخصی پیدا شود دولت فقط نرخ عادلانه آنرا قبل از عملیات اکتشاف میپردازد همچنین اختلاف در تعیین قیمت در صورت عدم توافق طرفین بطریق داوری حل خواهد شد.»[7]
“آیا اینکه این تعلق به دولت صرفا یک حق اجرائی بهرهبرداری است و یا حق مالکیت مطلقه است را میتوان از اصول مواد 4 قانون اجرائی اصل ملی شدن نفت برداشت کرد زیرا کلیه درآمد نفت و محصولات نفتی را حق مسلم ایران میداند و تاسیس شرکت ملی نفت ایران را پیشبینی کرده است تا اداره عملیات نفتی را از طرف دولت عهدهدار شود”[8]، همچنین بند 3 از جزء 2 ماده 18 قرارداد کنسرسیوم 1333 عنوان میدارد. «نفت خام و گاز طبیعی که شرکت ملی نفت ایران به شرکتهای مسئول میفروشد در سر چاه به مالکیت آن شرکتها در میآید» و نیز از منطوق مواد 19 و 3 قانون نفت مصوب 1353 که اِعمال حق حاکمیت ملت ایران نسبت به منابع نفتی ایران در زمینه اکتشاف، توسعه، تولید و پخش نفت در سراسر کشور و فلات قاره را منحصرا به عهده شرکت ملی نفت ایران میگذارد تا بوسیله پیمانکاران خود اقدام نماید چنین بنظر میرسد که منظور قانونگذار تاکید حتمی بر مالکیت نفت ایران به ملت و جلوگیری از ایجاد هرگونه ابهامی در خدشه دار نمودن این حق مالکیت ملی بوده است. با اندک دقتی در مفاد قانونی مذکور در مییابیم که حق دولت نسبت به منابع نفتی موجود در قلمرو سرزمینی کشور، یک حق مالکیت مطلق است و نه صرفا یک حق اجرایی جهت بهرهبرداری زیرا دولت نماینده ملت میباشد.
«در قانون اخیر نفت مصوب 1366 به نظر میرسد که نقص موجود در بند ط از ماده 11 قانون نفت 1353 نیز به وسیله مواد 3 و 19 قانون نفت جدید 1366 برطرف گردیده است زیرا در ماده 11 قانون نفت قبلی مقرر داشت نفتی که هر عامل از چاههای موضوع عملیات خود تولید مینماید در سر چاه به ملکیت مشارالیه درمیآید «یعنی انتقال به عامل که این عامل مطابق تعریف این قانون میتواند به «هر شخص» یا «سازمان مشترک» یا «دستگاه مختلط» اطلاق شود بر سر چاه صورت میگیرد. این اصطلاح که ضمن ماده 24 قرارداد ایپاک نیز منعکس شده بود به این مضمون که «50 درصد از نفتی که در ناحیه عملیات در سر چاه به ملکیت شرکت ملی نفت ایران و 50 درصد نیز به ملکیت پان آمریکن اینترنشنال درخواهد آمد و ذکر مجدد آن در قانون نفت 1366 ایجاد شبهه مینماید که البته طی مواد 3 و 19 آن قانون رفع گردیده و اصل تعلق مالکیت معادن نفت به ملت یا دولت ایران به لحاظ ارتباط بسیار نزدیک با مصالح عمومی مردم یک کشور نه در ایران بلکه در بیشتر کشورهای دنیا از جمله کشورهای اروپایی پذیرفته شده است.»[1] - گرامی، محمد علی، «مالکیتها»، نشر روح، قم 1358، ص 80
[2] - همان منبع ص 215
[3] -منصوری نراقی،محمود ، «مبانی حقوقی و شرایط عمومی قراردادهای نفتی خاورمیانه»، جلد اول، سال 1350 ص 91
[4] -همان منبع ص 86
[5] - «نفت ما و مسایل حقوقی آن»، مبحث مالکیت نفت.
[6] -همان منبع، ص 126
[7] -اعتمادی، یوسف ، «مجموعه قوانین حفاظت منابع طبیعی و محیط انسانی»، تهران 1352، ص 226
[8] - همان منبع صفحه 228
پیشنهاد ویژه دانلود هزاران تحقیق و مقاله حقوقی