آن دسته از نظامهای حقوقی که بیع را مختص کالا میدانند، مثل کامنلا و برخی از کشورهای اروپایی مثل سوئیس، در تعیین تکلیف برخی از اشیاء و تعمیم احکام بیع برآنها با مشکل مواجه میباشند. این قبیل اموال را در دستهای خاص قراردادند و با فراهم بودن شرایط خاص حاکمیت قواعد بیع کالا را برآن به ناچار پذیرفتند.
برای این منظور در وصف کالا یک قاعده کلی را پذیرفته و آن را شامل تمام اشیایی میدانند که درزمان تعیین و تخصیص به عقد بیع حتی اشیایی که به طور خاص ساخته میشوند، باید منقول باشند. مستثنیات این قاعده عبارتند از حقوق دینی، اسناد وثائق سرمایهگذاری که نمیتوانند مبیع واقع شوند. معنی و مفهوم کالا را به اشیایی از قبیل نتایج حیوان قبل از ولادت، غلات کشت شده در زمین پیش از برداشت و اشجار مادامیکه در زمین ریشه دارند، تعمیم دادهاند. در زمان تخصیص اشیا به قرارداد معین، اشیای مذکور باید منقول شوند، یعنی از زمین جداگردند. مثل سنگ معدن پس از استخراج و میوهها پس از چیدن و زراعتهایی که به طور منظم درفصل معین کشت و درفصل مشخص برداشت میشوند، از قبیل گندم، جو، ذرت، سیبزمینی، گوجهفرنگی، پیاز این قبیل اشیا را منقول به حساب میآورند. همچنین برخی از زراعات مثل یونجه، علوفه و غیره را که نظم خاصی ندارند نیز منقول به حساب آوردهاند. درختهای جنگلی خودرو که کسی آن را غرس نکردهاست و پس از جداشدن از زمین و سنگ معدن پس از استخراج کالا به حساب میآیند نه پیش از قلع و استخراج و برداشت و غیره. رویه قضایی دراین قبیل مسایل در این کشورها متشتت است.
اگر درعقد بیع فروشنده ملزم به جداکردن آن شدهباشد محاکم گاهی آن را بیع کالا محسوب نمودهاند. ولی اگر خریدار متعهد به جداکردن و کندن آن شدهباشد محاکم آن را مشمول احکام بیع کالا دانستهاند. درعین حال برخی از محاکم موضوع این قبیل قراردادها را بیع ندانستهاند مگراینکه فوراً از زمین یا معدن جداشدهباشند.
درمورد اسباب و وسایل منصوب در بنا نیز با مشکل مواجه میباشند. ماده 107-2 قانون متحد تجارت امریکا (UCC) موارد فوق را دستهبندی و به شرح زیر مقررداشتهاست :
1ـ بیع موادمعدنی و مشابه آن (ازجمله نفت و گاز) یا ساختمان، یا موادی که باید از زمین جداشود، درصورتی بیع کالا محسوب میشود که فروشنده آن را از زمین جدا کند. مادامیکه جدا نشدهاند، بیع کالای موجود نافذ نخواهدبود بلکه به عنوان تراضی بر فروش (بیع کالا در آینده) محسوب میگردد.
2ـ قرارداد ناظر به انجام بیع، غلات و هر چیزی که به زمین متصل است و بدون لطمه اساسی به آن قابل جداشدن از زمین باشد و همچنین چوب درختان در چارچوب مفاهیم این قانون Agreement to sell میباشد و اعم از اینکه توسط فروشنده از زمین جداشدهباشد یا توسط مشتری، بیع کالای موجود محسوب نمیشوند.
3ـ حقوق اشخاص ثالث که قانون ثبت املاک و مستغلات برای آنها مقررداشتهاست بر مفاد مقررههای این ماده حاکم است. ابتدا قرارداد انجام بیع به عنوان سند انتقال منافع به ثبت میرسد، این امر به منزله ابلاغ به ثالث راجع به حقوق مشتری به موجب عقد مذکور محسوب میگردد.
نتیجه این دستهبندی به تشخیص اینکه بیع کالای موجود است یا به Future Sale منتهی میگردد و بیع سایر اموال در صورتی که بدون ورود خرابی اساسی قابل جداشدن باشند، مشمول مقررات بیع کالا میگردند.
خرابی یا لطمه اساسی مذکور دراین مواد، یکی دیگر از مشکلات تفسیر است. تشخیص اینکه چه مقدار خرابی اساسی تلقی میشود، برعهده محاکم است که حدود آن را تعیین کنند. مثلاً اگر بتوان ماشینآلات کارخانهای را به وسیله بازکردن پیچها و جدانمودن آن از مقر خود با جرثقیل جابجا کرد به طوری که به آن خرابی اساسی وارد نشود و در محل جدید نصب گردد، مشمول قواعد بیع کالا خواهدبود. عین این قانون آن است که فاقد ضابطه مشخص و مرز روشن میان بیع کالا و قرارداد فروش و خدمات از یکدیگر است.
هندیها نیز به تبعیت از کامنلا، بجز حقوق دینی، هرمال منقولی که به پول مبادله شود مشمول مقررات بیع کالا میدانند. این قبیل نظامها برای تشخیص و تمیز حقوق متبایعین به لفظ کالا قیدی افزوده و به شرح زیر دستهبندی نمودند.
1ـ کالای معین (Identified Goods):
محاکم لفظ «معین» را برای دسته خاصی از کالا بهکاربردهاند و مقصود از آن تعیین و تخصیص کالا در زمان انعقاد عقد بیعی است که درحال وقوع و قرینهای است که کالای مذکور به این بیع تعلق دارد. لذا این نام مختص کالای موجوداست. بایع با انجام اقداماتی نظیر آماده کردن برای حمل و تحویل به شرکت حمل و نقل، آن را به عقد بیع موردنظر تخصیص میدهد.
2ـ کالای آتی (Future Goods):
کالایی است که نه درزمان انعقاد عقد بیع وجوددارد و نه برای این عقد تعیین شده است، مثل کالای کلی مادامی که برای قرارداد مذکور تعیین و جدانشده باشد، کالای آتی تلقی میگردد.
3-کالای موجود (Existing Goods):
این اصطلاح درمواد مختلف قانون متحد تجارت آمریکا بهکاررفتهولی تعریف مشخصی برای آن وجودندارد و به کالایی اطلاق میشود که فیالحال تحت ید بایع میباشد.
4- کالای مثلی (Fungible Goods):
این قبیل کالاها برحسب ماهیت خویش و یا به اقتضای عرف تجاری، مثل و مانند فراوان در بازار دارد. درمقابل این اصطلاح واژه Unique بهکار میرود و به معنی منحصربه فرد بودن و به اصطلاح قانون مدنی قیمی است، امثال آن در بازار یافت نمیشود.
متبایعین میتوانند با تراضی کالای غیرمثلی را مثلی محسوب دارند، درصورت عدم ذکر تراضی مذکور درعقد، محاکم با توجه به ماهیت کالا و عرف تجاری حکم خواهندداد.
درقانون بیع کالای هندوستان، الکتریسیته، انرژی، آب، گاز، حق ثبت، علائم تجاری و حق انتشار سهام و اوراق بهادار در زمره کالا آوردهشدهاند. چه فیالحال موجود باشند و چه در آینده.
کنوانسیون بیع بینالمللی کالا علیرغم بهکاربردن لفظ کالا بیع بر کالاهایی که مصارف خانگی دارند، بیع در حراج، بیع ناشی از اجرای قانون، بیع سهام و اوراق بهادار، بیع کشتی، سفائن و هواناوها و وسایل نقلیة هوایی و برق را مشمول مقررات خود نمیداند (ماده 2کنوانسیون).
پیشنهاد ویژه دانلود هزاران تحقیق و مقاله حقوقی