جایز بودن معاشرت مسمانان با کافران

قانون و اصل اوّلى جایز بودن معاشرت و آمد و شد میان تمامى انسانهاست. ساختار وجودى انسان به گونه اى است که بدون ارتباط با هم نوع و داد وستد همه جانبه: فکرى, جسمى, روحى و مادى با دیگر انسانها نمى تواند به زندگى ادامه دهد و به خواسته ها و تکامل حیات خویش برسد. بدین جهت او را موجودى بالفطره اجتماعى دانسته اند. هر میزان که تعامل و تبادل و مشارکت خود را با انسانها افزون کند و قلمرو پیوندش را در میان آدمیان بگسترد, موفقیت و پیشرفت او در زندگى و بهره مندى در آفرینشهاى خداوند بیش تر خواهد بود. اسلام نیز پیوستگى و پیوند مسلمانان به عنوان انسانهایى که نیازمند ارتباط با هم نوعان خود هستند, نادیده نگرفته است و قانونهاى فقهى, آمدوشد و پیوند با کسانى که کیش و مذهب دیگر دارند, نفى و طرد نمى کند, بلکه به آن شکل و چهارچوب قانونى مى بخشد.

براى جایز بودن معاشرت مسلمانان با کافران, دلیلهایى از آیات قرآن, سنّت, تاریخ و سیره پیامبر(ص) و امامان(ع), سیره مسلمانان و نیز قاعده ها و دلیلهاى فقهى, یافت مى شود. در این جا, با توجه به مجال بحث به چگونگى دلالت آنها مى پردازیم.

کتاب و سنّت

در قرآن و احادیث چند دسته ازآیات و روایات دیده مى شود که از آنها نه تنها جایز بودن آمدوشد و همزیستى دانسته مى شود که به مسلمانان دستور مى دهد با کافران هم پیمانِ خود, هم زیستى مسالمت آمیز و پیوند و رفتارى انسانى, پسندیده و نیکو و همراه با گذشت داشته باشند:

1 . پذیرش صلح و هم زیستى:

(واِن جنَحُوا لِلسَّلم فَاجْنَح لها وتوکّل على الله انّه هو السَّمیع العلیم.)9

هرگاه دشمنان به صلح و همزیستى گراییدند تو نیز به آن بگرا و بر خدا توکل کن; زیرا اوست شنواى دانا.

از تعبیر آیه دانسته مى شود که صلح و همزیستى میان انسانها آن چنان خوش آیند و دوست داشتنى است که بشر باید به آن عشق بورزد و به سوى آن بال و پربگشاید, همان گونه که جوجه به سوى مادر که آغوش او را محل امن و آسایش مى داند, بال و پر مى گشاید.10

در منطق قرآن صلح و همزیستى اساسى ترین اصل در برقرارى پیوستگیها میان پیروان ادیان است. به همین دلیل مسلمانان را موظف مى داند که پیشنهادهاى قراردادِ صلح را تا آن جا که با هدفهاى اصیل اسلام ناسازگارى نداشته باشد, با آغوش باز بپذیرند.

در آیات دیگر, خداوند به مسلمانان دستور مى دهد که اگر به شما پیشنهاد صلح و مسالمت دادند, بر درستى آن تحقیق و جست وجو کنید و نگویید چون مسلمان نیستند, مسالمت و همزیستى با ایشان را نمى پذیریم.11

على(ع) در فرمان خود به مالک اشتر مى نویسد:

(ولاتدفعنَّ صلحاً دعاک الیه عدوّک و للّه فیه رضیَ, فإنّ فى الصلح دَعَةً لجنودک و راحةً من هُمومک وأمناً لبلادکَ.)12

و از صلحى که دشمن تو را بدان خواند, و رضاى خدا در آن بود, روى متاب که آشتى, سربازان تو را آسایش رساند. و از اندوه هایت برهاند و شهرهایت ایمن ماند.

2 . بخشش و گذشت

(وُدَّ کثیر من اهل الکتاب لو یَردُّونکم مِن بعد إیمانکم کفّاراً حسداً مِن عند أنفسهم من بعد ما تَبیّن لهم الحق فاعفوا واصفحوا حتى یأتى اللّه بأمره)13

بسیارى از اهل کتاب از روى حسد دوست داشتند شما را پس از ایمانتان به کفر برگردانند, پس از آن که حق بر آنان آشکار گشت, پس ببخشید و درگذرید تا آن که خدا فرمانش را بتحقق آرد.

(فَاصْفحِ الصَّفحَ الجمیل.)14

پس [از دشمنان] گذشت کن گذشتى نیکو.

مرحوم علامه طباطبایى ذیل آیه مى نویسند:

(دروغزن خواندن و ریشخندهاى کافران تو را از انجام رسالت باز ندارد. آنان را نادیده بگیر و در گذر بى آن که دربرابر آنان زبان به سرزنش بگشایى و بگو مگو کنى.)15

گروهى پنداشته اند, دستور بخشش و گذشت در برابر نارواییهاى کافران به دوران زندگى پیامبر در مکّه محدود بوده و پس از هجرت به مدینه و قدرت یافتن مسلمانان و آمدن دستور جهاد, این دستور نسخ شده است, ولى با توجه به آمدن این دستور در سوره هاى مدنى, روشن مى شود که آن یک دستور عمومى و ابدى است. گذشته از این, دستور گذشت با دستور جهاد ناسازگارى ندارد; زیرا هر یک از آن دو جاى ویژه به خود دارند.16

این دسته از آیات به مسلمانان سفارش مى کند که در برخورد با کافران, اگر رفتار ناهنجار و خشونت و نامهرى دیدند, رفتارى برابر از خود نشان ندهند, بلکه در آمدوشد با آنان بردبار و داراى گذشت باشند.17

نمونه اى از بخشش و گذشت و بردبارى در برابر کافران, در روایات:

على(ع) مى فرماید:

(شخصى یهودى که از پیامبر(ص) پولى طلب داشت آن را مطالبه کرد.

پیامبر به او فرمود: الآن پولى ندارم به تو بدهم. یهودى گفت: من از تو جدا نمى شوم, مى نشینم تا طلبم را بگیرم. پیامبر تا پایان روز در کنار او نشست, تا شاید طلب او فراهم شود. در این مدت یاران پیامبر مى آمدند و او را بر انجام چنین کارى تهدید مى کردند, ولى پیامبر به ایشان مى فرمود:

چرا با او چنین مى کنید؟

مى گفتند: اى پیامبر خدا چرا اجازه مى دهید یک یهودى شما را حبس کند! پیامبر(ص) فرمود:

پروردگارم مرا نینگیخته است که درباره کسانى که با مسلمانان در پیمان مى زیند, و نه هیچ کس دیگرى ستم روا دارم.)18

بى گمان این جریان در مدینه بوده است. وقتى که پیامبر داراى نفوذ و مسلمانان قدرت و توان مقابله و برخورد با یهودیان مدینه را داشته اند. از همین روى, یاران به گمان این که این جسارت شخص یهودى نسبت به پیامبر درخور گذشت نیست, او را سرزنش و تهدید مى کردند, ولى پیامبر به آنان فرمود که اسلام بخشش و گذشت را درباره هر انسانى مسلمان یا غیرمسلمان روا مى داند.

3 . پرهیز از ستم و دست اندازى

(فَإن اعتَزلوکُم فلم یُقاتِلوکم و ألقَوْا إلیکُمْ السَّلم فما جَعل الله لکم علیهم سبیلاً.)19

پس اگر [کفار] از شما کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و طرح صلح و مسالمت افکندند در آن صورت خدا براى شما چیرگى و آزار بر آنان قرار نداده است.

قرآن به روشنى مسلمانان را, از این که انسانى را صرفاً به خاطر اعتقادِ باطلش مورد ستم و آزار قرار دهند, نهى مى کند. در روایاتِ بسیارى نیز, آزار رساندن و از حد در گذشتن نسبت به کافران, مورد نکوهش و نهى قرار گرفته است. به چند نمونه اشاره مى کنیم:

* پیامبر(ص) فرمود:

(ألا مَن ظلم معاهداً او انتقَصَه أو کلَّفه فوق طاقته أو أخذ منه شیئاً بغیر طیب نفسٍ فأنا حجیجه یوم القیامة.)20

مسلمانى که بر کافرِ هم پیمان خود ستم کند و یا پیمانش را بشکند و یا او را به کارى بیش از توانش وادارد و یا به ناروایى از او چیزى بگیرد, در روز قیامت من او را بازخواست خواهم کرد.

* على(ع) به یکى از عاملان خراج فرمود:

(إیّاک ان تضرب مسلماً أو یهودیاً أو نصرانیاً فى درهم خراج.)21

مبادا مسلمانى یا یهودى یا نصرانى اى را به خاطر گرفتن درهمى خراج بزنى.

* على(ع) سپاهى را به فرماندهى شخصى به نام معقل بن قیس, براى سرکوب گروهى شورشى به منطقه اهواز مى فرستد. به آنان سفارش مى کند: مسلمانان را آزار نرسانند و نیز مى فرماید:

(ولاتظلم اهل الذمّة.)22

به کافرانِ هم پیمان ستم نکن.

* على(ع) وقتى مى شنود که سپاهیان معاویه به خانه هاى مسلمانان و یهودیان درآمده اند و به زور و ستم زینتهاى زنان مسلمان و یهودى را از دست و پاى ایشان به درآورده اند, سخت ناراحت مى شود و از آزار و ستمى که بر زنان یهودى رفته است, به خشم مى آید و آن را به قدرى ناگوار مى بیند که اگر کسى از غصه آن بمیرد, او را مورد سرزنش نمى داند.23

4 . نیکى و احسان

(لاینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فى الدّین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبرُّوهم وتُقسطوا الیهم.)24

خدا شما را از کسانى که با شما بر سرِ دین نجنگیدند و شما را از دیارتان بیرون نراندند, باز نمى دارد از این که به آنان نیکى کنید و با ایشان به داد رفتار کنید.

فقیهان و اسلام شناسان برجسته که قانون اساسى جمهورى اسلامى را, پس از تبادل آرا و بررسیهاى عالمانه, به تصویب رسانده اند, با استناد به آیه بالا برخورد و رفتار نیک و دادگرانه با غیر مسلمانان را لازم دانسته اند


کانال تلگرامی حقوقی 

پیشنهاد ویژه دانلود هزاران تحقیق و مقاله حقوقی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.