بازداشتن از ارتباط با کافران مستکبر

(و إن نکثوا أَیْمانهم من بعد عهدهم وطعنوا فى دینکم فقاتلوا أئمة الکفر إنّهم لا اَیْمان لهم لعلّهم ینتهون.)48

و اگر پیمانشان را پس از بستن بگسلند و نیش در دینتان زنند, باید که با پیشوایان کفر بجنگید, زیرا آنان را پیمانى نباشد, تا مگر آنان باز ایستند.

(فلاتطع الکافرین وجاهدهم به جهاداً کبیرا.)49

فرمان کافران مبر و با آنان به وسیله قرآن جهاد کن جهادى بزرگ.

در این دسته از آیات, کفر به عنوان یک وصف اعتقادى, سبب و علت ستیز و جهاد قرار نگرفته است, یعنى قرآن نمى گوید بدان جهت با کافران بستیزید که کافرند و دیانتى غیر از اسلام دارند. صرف این که کسى یا گروهى و یا ملتى به کیش و مذهبى غیر از اسلام باشد, این سبب نمى شود که مسلمانان باید با آن کس یا آن گروه و ملت بستیزند و به جهاد برخیزند.

در این دسته از آیات, براى ستیز و جهاد با کافران به مسائلى غیر از کافر بودنِ آنان اشاره شده است. باید با کافرانى به جهاد برخاست که نه اسلام مى آورند و نه به پیمان وعهد خود با مسلمانان وفا دارند و بالاتر آن که مسلمانان را از پیرویِ اسلام خارج مى سازند و به فرمانبریِ خود مى خوانند.

مى گوید: با سردمداران کفر بجنگید; چرا که ایشان عهد و پیمانى ندارند; زیرا اگر پیمانى هم ببندند پیمان مى شکنند و طغیان مى کنند. یعنى در برابر دیگر انسانها, هیچ مرزى را براى خود نمى شناسند تا حرمت پیمان با آنان را نگهدارند. بدین جهت همواره در تلاشند که دیگران را به یوغ طاعت و فرمانبریِ خویش درآورند و بر آنان چیرگى یابند و این خوى استکبارى و طغیانگرى انسان , بیش تر با کفر اعتقادى همراه است. اما چنین نیست که تمامى کافران مستکبر و طغیانگر باشند; از این روى قرآن میان آنان فرق مى نهد:

(ومن اهل الکتاب من ان تأمَنْه بقنطار یؤدّه إلیک ومنهم من ان تأمنه بدینار لایؤدّه الیک الاّ مادُمتُ علیه قائماً ذلک بأنّهم قالوا لیس علینا فى الأمیّین سبیل.)50

و کسانى از اهل کتاب هستند که اگر او را گنجینه اى به امانت دهى آن را به تو باز مى دهد و از آنان کسانى هم هستند که اگر او را دینارى به امانت دهى آن را به تو باز ندهد, مگر آن زمانى که بالاى سرش بایستى, این بدان سبب است که گفتند: در حق مردمِ بى کتاب آسمانى هر چه کنیم بر ما گناهى نیست.

گروهى از کافرانِ اهل کتاب امین هستند و حدّ و عهد نگاه مى دارند و به قراردادها و پیمانهاى خود پایـبندند و کفرِ خود را به تکبّر و طغیان نیامیخته اند, ولى گروهى دیگر از آنان نه امین هستند و نه حدّ و عهد مى شناسند. موضع قرآن نسبت به این دو گروه متفاوت است.

در برابر گروه دوم, هیچ گونه نرمش و مسامحه اى روا نیست. تنها با زبان شمشیر و جهاد و قطع هرگونه ارتباطى با آنان باید سخن گفت; چرا که جز این هیچ منطقى را نمى شناسند.

اما در برابر گروه نخست, قرآن بر ایجاد پیوند, همزیستى, آمدوشد, وفاق و تعاملِ نیکو و شایسته تکیه مى کند و حتّى نسبت به این گروه از کافران, خداوند مى خواهد دشمنى به دوستى بدل گردد:

(عسى الله ان یجعل بینکم و بین الذین عادیتم منهم مودّة واللّه قدیر والله غفور رحیم.)51

امید است که خدا میان شما و آن کسانى که با آنان دشمنى کردید, دوستى قرار دهد و خدا تواناست و خدا آمرزنده اى مهربان است.

نتیجه:

رابطه و معاشرت تا مرزى آزاد است که:

1 . به همدلى و دوستى فرمانبردارانه و زبونانه مسلمان در برابر کافر نینجامد.

2 . آمدوشد با کافرانى باشد که خوى طغیانگرى را بر کفر خویش نیفزوده اند و به قراردادها و حقوق انسانى مسلمانان احترام مى گذارند.

این دو شرط, که در بررسى دو دسته آیات به عنوان نتیجه یاد شد, از قاعده (نفى سبیل) یا (عزّت و سیادت) نیز, قابل درک و استنباط است. این قاعده, در آغاز بحث, توصیف و تبیین شد.

یک ادعاى گزاف

شمارى از نویسندگان سطح نگر و چه بسا کینه ورز, براساس این دسته از آیات چنین قضاوت کرده اند که: اسلام ارتباط مسلمانان را با پیروان دیگر مذهبها براساس ابراز دشمنى و تنفّر و اهانت قرار داده و مسلمانان را از دوستى با آنان اکیداً باز داشته است!52

نادرستى این سخن از آنچه تاکنون بحث و بررسى شد, به خوبى دانسته مى شود. اینان این آیات را به رأى خویش تفسیر کرده اند. از عوامل بیرون از حوزه اعتقاد, که سبب ستیز و جنگ با کافران مى شود و در همین آیات به آنها اشاره شده, غفلت ورزیده اند و نیز میان دوستى اى که موجب شود مسلمان در برابر اراده و خواست کافر زبون گردد و استقلال و عزت و شخصیت اسلامیِ خویش را از دست بدهد که این نوع دوستى مضمون این آیات و ممنوع است و میان رفتار دوستانه و مراعات حقوق انسانى و آداب و اخلاق معاشرت که مضمون بسیارى از آیات دیگر است و بدانها سفارش شده, فرق ننهاده اند.

شگفت تر آن که, اینان قانون ذمّه را نیز در قرآن نادیده گرفته اند. قانونى که کم ترین مسؤولیت را بر عهده کفّار اهل ذمه مى نهد و در برابر, آنان حقوق ومزایایى در جامعه اسلامى پیدا مى کنند, مانند حفظ جان و اموال و حتى اگر مورد حمله قرار گیرند, مسلمانان وظیفه دارند به عنوان یک شهروند از آنان دفاع کنند. سخن دلسوزانه امام على(ع) با شنیدن ستمى که دشمنان به زنان یهودى روا داشتند و بسیارى از این نمونه ها در تاریخ اسلام ثبت است که اشاره شد.


کانال تلگرامی حقوقی 

پیشنهاد ویژه دانلود هزاران تحقیق و مقاله حقوقی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.