ذهنیتگرایی در اخلاق و حقوق بشر
69- ذهنیتگرایی (Subjectivism) در فلسفه مدرن بهطور عمده وامدار دیوید هیوم (David Hume) فیلسوف شهیر تجربهگرای اسکاتلندیالاصل است. البته رویکردهای موسوم به پستمدرنیسم نیز بهرغم تفاوتهای مبنایی و معرفت شناختی عمیقشان در مسأله شناخت و اینکه وجه اشتراک آنها در نفی عینیت هنجارهای اخلاقی به معنای امکان توجیه عقلانی و یا اصولاً وجود ملاکهای عقلانی در قلمرو هنجارهای اخلاقی است. از این رو در این مختصر ضمن اشاره به دیدگاه هیوم نسبت به مسأله اخلاق و هنجارهای اخلاقی و تأثیر این تلقی در موضوع حقوق بشر، نگاهی گذرا به موضوع پستمدرنها به مسأله حقوق بشر خواهیم داشت.
70- هیوم هنجارهای اخلاقی را هنجارهای غیرمعرفتی و غیرعقلانی میدانست.(56) به باور او آنچه بهعنوان اخلاق شناخته میشود چیزی جز توجیهات نفسانی افراد نیست. کارکرد اصلی قضاوت اخلاقی هدایت رفتار انسانی است، اما از دید هیوم عقل به تنهایی نمیتواند چنین قضاوتی داشته باشد. عقل نمیتواند به انسان بگوید که چه کاری درست و چه کاری نادرست است. عقل صرفاً میتواند درباره ماهیت و پیامدهای اعمال به ما آگاهیهایی دهد. برای مثال دزدی را در نظر بگیرید؛ عقل به ما خواهد گفت که اگر کسی پولی نیاز داشته باشد و اقدام به دزدی کند، 1) اگر موفق شود و مال مورد نظر را بدست آورد مشکل مالیش را حل کرده است. 2) مالباخته مال خود را از دست داده است. اما آیا این عمل نادرست است؟ نفس این عمل به خودی خود عقلاً نه میتواند درست باشد و نه نادرست. پیامدهای این عمل برای جامعه ممکن است ناپایداری و ناامنی باشد که این موضوع دیگری است. اما در مورد اخلاقی و غیراخلاقی بودن نفس دزدی عقل نمیتواند نظر دهد.(57) اصولاً اینگونه قضاوتها از دسترس عقل به دور است. واضح است که نگاه هیوم به اخلاق بایستی در پرتو نظام معرفتی او و اصرارش بر تجربی بودن شناخت فهمیده شود. از دید هیوم تنها گزارههای قابل تجربه ارزش معرفتی دارند و طبیعی است که چون گزارههای اخلاقی ماهیتاً از مقولهی گزارههای تجربی نیستند، نمیتوانند مورد قضاوت عقلانی قرار بگیرند.
71- ذهنیتگرایی هیومی در حقیقت به معنای فروکاستن قضاوتهای اخلاقی به ترجیحات نفسانی افراد است. هیوم معتقد است حتی علیه جنایت قبل نیز نمیتوان قضاوت عقلانی داشت. واکنش ما در برابر قتل مبتنی بر قضاوت عقلانی نیست بلکه صرفاً احساسات و عواطف درونی ما است:
«هر عملی را که گفته میشود رذیلانه است در نظر بگیرید؛ برای مثال قتل از روی اراده و اختیار. از تمام ابعاد این عمل را مورد بررسی قرار ده و ببین که آیا برای (قضاوت دربارهی) رذیلانه بودن این عمل هیچ واقعیت خارجی یا به عبارت دیگر وجود حقیقی که بتوانی آن را رذالت بنامی مییابی؟ نه تو هرگز چنین واقعیتی را نخواهی یافت، تا اینکه در واکنش به آن کار به سینه خود مراجعه میکنی و احساس عدم تأیید نسبت به آن عمل خواهی داشت، که همین، احساس تو را در برابر این عمل برمیانگیزد. البته این موضوع یک مسأله واقعی است. اما این موضوع احساس شما است و نه عقل شما».(58)
چنانکه دیدیم کوتاه کردن عقل انسان از دامن قضاوتهای اخلاقی به معنای نفی اخلاق از زندگی انسانی نیست. در حقیقت هیوم در پی انکار موجه بودن واکنشها، گرایشها، احساسات و ترجیحات انسانی در مسائل اخلاقی نیست، بلکه در پی آن است که مبنایی غیرشناختی (Non recognitive) به مقولهی اخلاق بدهد.
72- باید توجه داشت صرفنظر از مثال قتل _ که این نیز ممکن است در برخی موارد و در برخی جوامع با چنان واکنش انکاری روبهرو نشود _، مثالهای فراوان دیگری وجود دارند که دربارهی آنها برپایه دلایل عقلانی، قضاوت اخلاقی صورت گرفته، حال آنکه نمیتوان بر مبنای احساسات و ترجیحات نفسانی _ حداقل در همان جامعه _ دربارهی آنها قضاوت داشت. بگذارید همان مثال قتل را برای نمونه بیاوریم. کمتر از دو صده قبل از هیوم، در همان جامعهای که وی زندگی میکرده است عالمان و فیلسوفانی را به دلیل اظهار عقیده برخلاف کلیسا به شعلههای آتش میسپردهاند و احتمالاً اکثر مردمان در برابر آن عمل احساس انزجار و عدم تأیید نداشتهاند. آیا امروز ما نمیتوانیم عقلاً بگوییم که آن عمل، ناپسند بوده است؟ از دید هیوم خیر. امروز هم ما احساس درونی و شخصی خود را بیان میکنیم و نه انعکاس عقلانیت اخلاقی خود را.
73- رویکرد ذهنیتگرایانه هیومی و یا به عبارت دیگر رویکرد غیرشناختی وی، بیتردید حداقل ثمرهای که به لحاظ نظری میتواند داشته باشد، نسبیتگرایی اخلاقی (Moral- Relativism) است. نسبیتگرایی اخلاقی در حوزهی حقوق بشر ثمرهای جز نفی امکان عقلانی سیستم جهانشمول (Universal) نیست. به علاوه این نگاه به اخلاق مجالی برای توجیه اخلاقی حقها باقی نمیگذارد، چه اینکه ادعای حقها _ حداقل در مورد حقهای بنیادین _ پیوند عقلانی آنها با انسانیت انسان است. البته نمیتوان انکار کرد که میتوان هیومی بود، ولی به گونهای که از حقوق بشر ملتزم ماند؛ حقوق بشر پوزیتویستی (Positivistic). مراد از حقوق بشر پوزیتویستی نظام حقوق بشری است که دستاورد توافق افراد جامعهای خاص به التزام در برابر احساسات خودشان است. بنابراین در صورتی که مردمان جامعهای دزدی و یا ممنوعیت از تحصیل زنان را مخالف عواطف و احساسات خود بیابند، ممکن است آن را با واژگان «حق دارد» و یا «حق ندارد» بیان کنند. اما آیا چنین نگاهی واقعاً نگاهی حقوق بشری است. به دشواری بتوان در چارچوب نگاه هیومی به اخلاق، مبنایی هنجاری برای حقوق بشر دست و پا کرد.
پیشنهاد ویژه دانلود هزاران تحقیق و مقاله حقوقی