در مقابل نظر مشهور، عده اى از فقها از قبیل ابن ادریس از قدماى اصحاب در کتاب سرائر (21) و آیتالله سید محمد شیرازى در کتاب «الفقه» (22) از معاصرین و برخى از حقوقدانان (23) به عدم ضمان طبیب حاذق محتاط معتقدند. این گروه نیز براى خود دلایلى دارند که ذیلا به آنها اشاره مىشود:
1 - اصل برائت، یعنى در صورت تبحر و محتاط و ماذون بودن طبیب براى معالجه شک داریم که ضامن استیا نه، اصل برائت ذمه طبیب است.
2 - اذن بیمار یا ولى او بر معالجه، یعنى چون طبیب از طرف بیمار یا ولى او ماذون است، نباید در صورت فوت بیمار یا نقص عضو او ضامن باشد.
3 - اذن شرع و عقل، یعنى نباید کارى که عقلا و شرعا مجاز و مشروع است ضمان آور باشد، تا جایى که گفته شد: «کل ما هو ماذون شرعا لیس فیه ضمان ما تلف لاجله. و کل ما هو غیر ماذون فیه، ففیه الضمان». (24) بنابراین چون مداوا و علاج بیمار شرعا مجاز است نباید در صورت تلف یا نقص عضو براى طبیب ضمان آور باشد.
4 - روایات وارده از معصومین علیهم السلام، که از آنها عدم ضمان طبیب استفاده مىشود مانند:
روایت اسماعیل بن حسن (که طبیب بود) مىگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم من مرد عربم که به علم پزشکى آشنا هستم و طبابت من عربى است و پول معاینه هم نمىگیرم، حضرت فرمودند: مانعى ندارد، عرض کردم: ما زخم را شکافته و با آتش مىسوزانیم؟ فرمود: باکى نیست، عرض کردم: ما براى بیماران داروهاى سمى تجویز مىکنیم؟ فرمود: مانعى ندارد. عرض کردم: ممکن استبیمار بمیرد، فرمودند: ولو بیمرد». (25)
روایتیونس بن یعقوب که مىگوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مردى (طبیبى) دارویى را تجویز کرده و یا رگى را قطع مىکند و ممکن است از آن دارو و یا قطع رگ نتیجه بگیرد و یا آن دارو و قطع رگ بیمار را بکشد؟ حضرت فرمودند: مىتواند رگ را قطع و دارو را تجویز نماید. (26)
روایت احمد بن اسحاق که مىگوید: من فرزندى داشتم که مبتلا به سنگ (کلیه یا مثانه) شده بود، به من گفتند که علاجى جز جراحى ندارد، هنگامى که او را جراحى کردم، فورا مرد، بعضى از شیعیان به من گفتند: تو شریک خون فرزندت هستى، ناچار نامه اى به امام عسکرى علیه السلام نوشته و ماوقع را براى او شرح دادم، حضرت در پاسخ نوشتند: بر تو چیزى نیست چرا که هدف تو معالجه بود ولى اجل او در همان بود که تو انجام دادى. (27)
از این روایات نیز استفاده مىشود که طبیب ضامن نیست.
ارزیابى دلایل دو گروه:
با مراجعه به کتب فقه و کلمات فقها معلوم مىشود که بر ادله طرفین ایراد و خدشه وارد کردهاند، ولى در مجموع ایرادات وارده بر دلایل مشهور قابل رد و ایرادات وارده بر نظر غیر مشهور قویتر به نظر مىرسد، لذا به نظر نگارنده نظر مشهور طبق ادله معتبر تر و با قواعد سازگارتر است.
یکى از ایرادات (28) بر مستند مشهور این است که تمسک به حدیثسکونى صحیح نیست چون سکونى در علم رجال تضعیف شده و حدیث، به خاطر سکونى ضعیف است. پاسخ این ایراد این است که عمل مشهور جابر ضعف سند حدیث است، یعنى وقتى متن حدیث مورد پذیرش فقها قرار گرفته و به آن عمل کرده اند ضعف سند جبران مىشود.
نسبتبه روایت دوم یعنى ضمان ختنه گر نیز ایراد شده: این در جایى بوده که ختان تعدى کرده است. در حالى که در روایت هیچ سخن از تعدى و تفریط نیست. و یا در اجماع خدشه وارد کرده اند که اساسا اجماع طبق نظر بعضى از فقها حجت نیست. این سخن نیز مردود است زیرا یقینا اجماع یکى از ادله است گرچه ممکن است نظر یک فقیه چیز دیگرى باشد و اجماع در این مساله مدرکى نیز نیست که بعضیها ادعا کرده اند، البته اگر در جایى اصل وجود اجماع محقق و معلوم نباشد و یا مدرکى بودنش مسلم باشد، بحث دیگرى است. ولى آقایان از یک سو مىگویند روایت ضعیف و قابل عمل نیست، از سوى دیگر مىگویند فقها در طول تاریخ به خاطر این روایت ضعیف، اجماع بر ضمان طبیب نمودند، حداقل اگر اجماع مدرکى باشد نشانگر این معناست که روایت در نظر فقها معتبر بوده و آن را قابل عمل مىدانستند و هر چند روایت را ضعیف مىدانستند. پس اجماع خود دلیل مستقلى است، چون معقول نیست فقها به خاطر یک روایت ضعیف در طول تاریخ بر ضمان طبیب اجماع نمایند
پیشنهاد ویژه دانلود هزاران تحقیق و مقاله حقوقی