حقوق بینالملل و قواعد آمره

در عرصه حقوق و روابط بینالملل قواعدی نضج یافتهاند که تخطی از آن حتی با تراضی دولتها میسر نیست. این قواعد که بر اراده دولتها برتری پیدا کردهاند قواعد آمره نامیده میشوند.

کنوانسیون حقوق معاهدات 1969 م این قواعد را چنین تعریف کرده است: «قاعده آمره بینالملل قاعدهای است که با اجماع جامعه بینالمللی کشورها به عنوان قاعدهای تخلف ناپذیر که تنها با یک قاعده بعدی حقوق بینالملل عام با همان ویژگیها قابل تغییر میباشد، پذیرفته و به رسمیت شناخته شده است.»

بر اساس کنوانسیون معاهدات مرجع تشخیص قواعد جامعه بینالمللی است و منظور جامعه بینالمللی مطلق نیست بلکه جامعه بینالمللی نسبی است که مشتمل بر دستهبندیهای مؤثر در روابط بینالمللی است. بنابراین اگر چنین جامعهای قاعده­ای را کم و بیش بهعنوان قاعده آمره قبول داشته باشد، آمریّت خواهد یافت. متعاقب پیدایش مشکلاتی که در این تحلیل حقوقی راه یافت، سرانجام کمیسیون حقوق بینالملل مطابق ماده 66 کنوانسیون حقوق معاهدات، دیوان دادگستری لاهه را برای تشخیص این قواعد صالح دانست. کمیسیون حقوق بینالملل تا به حال تنها منع کاربرد غیر قانونی زور را جزء قواعد آمره شناخته است.


کانال تلگرامی حقوقی 

پیشنهاد ویژه دانلود هزاران تحقیق و مقاله حقوقی

تحول حقوق بشر در تاریخ اسلام

مطالعه تحولات حقوق بشر در صدر اسلام , در دوران حیات پیامبر اسلام , در حقیقت نشانگر یک انقلاب سیاسی و ارزشی در زمینه مسائل حقوق بشر می باشد ( 46 )

احترامی که پیامبر به عنوان شخصیت برتر الهی و مقام رسمی سیاسی برای انسانها از هر عقیده و رنگ وطبقه اجتماعی قائل بود و شخصیتی که به زنان داد واعمال جاهلیت را در زمینه های تحقیر و تبعیض و ستم نسبت به انسانهای محروم تقبیح نمود در تاریخ بشر کم نظیر است .

وقتی پیامبر در برابر جنازه یک یهودی از جا بلند می شود و با یهودیان و مسیحیان متحد و با قبول پیوستن آنها به جامعه اسلامی وحدت ملی را پایه ریزی می کند و زنده به گور کردن دختران را به عنوان یکی از زشت ترین صورت های تحقیر بشر مورد تقبیح قرار می دهد و یاران خود را به آزادگی و اظهار نظر حتی در برابر نقطه نظرات خود تشویق می کند و نشستن ساده وبدون نشانه در حلقه یارانش را برتکیه بر مقام و اریکه قدرت ترجیح می دهد , تصویری از تعالی حقوق بشر را در تاریخ تاریک و سراسر ستم عصر خود ترسیم می کند .

یاران پیامبر که تربیت شده این مکتب بودند هر کدام الگوئی از این تصور و تصویر بودند . در این میان علی علیه السلام بیش از هر شخصیت اسلامی دیگر در این زمینه سختگیر و روشنگر بود .

از آنجا که جز اختصار در کلام راه دیگری وجود ندارد کافی است به فرازهائی از رفتار سیاسی امام در برخورد قضائی باخصم خود در دادگاه عدل اسلامی و نفی تبعیضهای ناشی از انتساب به پیامبر و قریش ونیز به دستور اکیدی که آن حضرت برای نصرانی پیرمرد سائل صادر فرمود که از بیت المال برایش جیره تعیین کنند توجه شود .

علی علیه السلام حتی امتیازاتی چون حضور در جبهه های بدر و حنین را در تقسیم مزایای اجتماعی مردود شمرد و از شکل گیری عوامل فشار که به دنبال کسب امیتازات بودند ممانعت نمود و رضایت مصلحت عمومی را اساس حکومت و مظهر اراده الهی برشمرد وتا لحظه آخرین عصر پربرکت خود از حقوق انسانها و آزادگی ایشان دفاع و حمایت نمود . سخنان آن حضرت را در بحث گذشته در این زمینه از نظر گذارندیم .

متاسفانه در دوران خلافت امویان نظام طبقاتی و اندیشه امتیاز طلبی و انحصار جوئی ابتدا از طریق تحریف ارزشهای اسلامی و سپس به اتکاء قدرت مالی , نظامی و سیاسی در مناطق , به دور از معارف اصیل اسلامی , جایگزین مساوات وآزادگی و احترام به حقوق انسانها گردید و خلاف از این خط اصیل اسلامی منحرف شد و بسیاری از ارزشهای اسلامی در زمینه حقوق بشر مورد تحریف قرار گرفت

بنی العباس که ابتدا برای مبارزه با انحصار طلبی و رفتار ضد بشری امویان برخاسته بودند سرانجام بدلیل ماهیت عوامل موثر در انتقال قدرت به گروه اجتماعی جدید , عباسیان نیز به همان راه اسلاف خود کشانده شدند و این بار با شیوه ای دیگر ارزشهای اسلامی تحریف شد و تبعیض و بی احترامی و تحقیر به انسانها به صورتی شدیدتر از گذشته اعمال گردید .

اگر بنی امیه بنابر اصل خرافاتی برتری نژادی دست به نقض حقوق بشر زدند , بنی العباس براین تصور که چون از خاندان پیامبرند خود را گروه ممتاز و برتر صاحب امتیاز شمردند و از این رهگذر برای توجیه رفتار غیر انسانی و ضد اسلامی خود به نوعی دیگر از تحریف ارزشهای اسلامی دست یازیدند 1

بررسی جنبشها و قیامهای سیاسی و مسلحانه ای که در این دو دوره از تاریخ اسلامی رخ داده است نشان می دهد که انگیزه بسیاری از این تحولات ریشه در تبعیض و تحقیر و تضییع حقوق اساسی افراد و ارزش های اسلامی مربوط به این حقوق دارد 2 .

در دوران امپراتوری عثمانی گرچه زیر پا گذاردن حقوق و آزادیهای اساسی ملتهای مسلمان و نیز غیر مسلمان به امیتاز نژادی و امتیاز مذهبی کمتر ارتباط پیدا می کند , ولی اینان نیز مانند اسلاف اموی و عباسی خود تبعیضها و تحقیرها و ستمها و تضییع حقوق انسانهای تحت حکومت خود را زیر پوشش برخی از ارزشهای اسلامی مانند جهاد و ایجاد پان اسلامیسم انجام دادند و با ملتها و قبائل غیر ترک و ملتهای غیر مسلمان رفتاری تحقیر آمیز و مبتنی برتبعیض داشتند .

تصویر خشن و غیر عادلانه و نقض حقوق بشری که ترکهای عثمانی از اسلام در دوران حکومت مستبدانه خود ارائه دادند سالهای متمادی موجب گردید که اسلام در اندیشه غریبان در شکل یک تهاجم نظامی بیرحمانه و رفتار خشونت آمیز و تحقیر بشری تصور شود و تز \" اسلام با شمشیر پیشرفت کرده است \" در اذهان آنها رسوخ نماید .

تا آنجا که بسیاری از روشنفکران و نویسندگاه مسلمان برای شستشوی ذهنی غریبان و ازمیان بردن این ذهنیت غلط ناگزیر شدند راه افراط پیموده , دیگر اصول سیاسی اسلامی چون جهاد ونفی رکون و نفی سبیل و نظائر آن را مردود شمرده و اسلام در پوششی از تسلیم وسازش ارائه دهند .

در دو قرن اخیر با کمال تاسف نفوذ استعمار غربی اکثر مسلمانان را از هویت اسلامی بیگانه و آنان را به گرایشهای تجدد طلبانه و معنی نادرست روشنفکری و رفتار و تفکر غیر مسئولانه لائیک سوق داد و در حقیقت در قرن اخیر مسلمانان نه به درستی راه و رسم اسلامی را در زمینه احترام به حقوق بشر داشته اند و نه رفتار کاملا غربی را اعمال کرده اند 1 .

هنگامیکه امروز قوانین اساسی کشورهای اسلامی را در زمینه حقوق بشر و رفتارهای سیاسی را در این کشورها در زمینه حقوق اساسی و آزادی های فردی مورد مطالعه قرار می دهیم , آثاری از گرایشهای شعاری به اندیشه غرب در زمینه حقوق بشر را می یابیم ولی بیگانگی از هویت اسلامی و دوری از ارزشهای والای اسلامی در زمینه حقوق بشر آنها را به بی مایگی و تضاد گفته و عمل کشانیده است .

تنها حادثه ای که در این عصر , قابل ذکر است تدوین حقوق بشر اسلامی است که اعضاء سازمان کنفرانس اسلامی در سال جاری به آن دست یافته و تصویری نه چندان دور از واقعیتهای اسلامی از حقوق بشر را در یک میثاق بین المللی اسلامی ارائه داده است .

به اعتقاد ما قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بلندترین گام را در تصویر حقوق بشر در اسلام برداشته و در یک فصل جداگانه تحت عنوان حقوق ملت و ملی بیش از 24 اصل مسائل حقوق و آزادیهای اساسی را برشمرده است .

جمهوری اسلامی ایران براساس چنین قانون اساسی بویژه اصل های 13 و 14 رفتار انسان دوستانه و مبتنی براحترام به حقوق بشر را نسبت به همه اقشار ملت اعم از اقلیتهای دینی و سیاسی در پیش گرفته است که در مقایسه با دیگر دولتها بویژه کشورهای اسلامی , از امیتازات چشم گیری برخوردار بوده است . جهان برخی از این حقایق را علیرغم تبلیغات سهمگین رسانه های گروهی صهیونیستی بین المللی درگزارش گالیندوپل نمایند ویژه سازمان ملل متحد مشاهده نمود 1 .

در پایان این بحث فشرده لازم به تذکر است که بحث داغ حقوق بشر را درمحافق سیاسی جهان نباید جدی گرفت , همانطور که شعار صلح برای شرق کمونیست یک حربه سیاسی است , شعار حقوق بشر نیز برای امریکا و غرب چیزی جز یک چماق برای سرکوب مخالفین بویژه دولتهائی که منافع استعماری آنها را به خطر می اندازند نیست و بهمین دلیل است که لیست کشورهای ناقض حقوق بشر همواره درحال محو و اثبات است و چنان کش دار است که گاه میش بجای گرگ وگرگ بجای میش در این لیست ارائه می گردد.



کانال تلگرامی حقوقی 

پیشنهاد ویژه دانلود هزاران تحقیق و مقاله حقوقی

تاریخ تدوین حقوق بشر در اسلام

با گردآوری آیات قرآن کریم در همان نخستین سالهای نزول قرآن , اولین مرحله تدوین حقوق بشر در اسلام انجام گرفت و تبیین مسائل مربوط به حقوق بشر در مجموعه آیات الهی در ذکر حکیم گردآوری و تدوین گردید و از این رو می توان تاریخ تدوین حقوق بشر را در اسلام به دهه دوم قرن اول هجری و دهه های آخر قرن هفتم میلادی نسبت داد و قرآن را در مقایسه با آنچه که در غرب تحت عنوان حقوق بشر تدوین شده یکی از کهنترین اسناد مدون در حقوق بشر شمرد .

با جمع آوری گفته ها و عملکردها و تفریرهای پیامبر اسلام ( ص ) و تدوین احادیث وسیره و تالیف جوامع حدیث و سیره نبوی گام دیگری بصورت وسیعتر در زمینه تدوین حقوق بشر در اسلام برداشته شد و مبانی وریشه های حقوق بشر در لابلای کتب حدیث وسیره مطرح گردید و مانند دیگر بخشهای علوم اسلامی زمینه را برای بررسی و تحقیق و تحلیل اندیشمندان اسلامی فراهم آورد . قرن سوم هجری شاهد صدها کتاب و جامع و سیره نگاری بوده است که با نامهای مختلف اصول و مبانی تفکر جامع اسلام را در زمینه فرهنگ و تمدن بشری و از آن جمله حقوق بشر مطرح نموده است .

خوشبختانه اکثر این کتب و جوامع حدیث که شامل گفته ها و عملکرد های پیامبر درکل مسائل اسلامی است از گزند حوادث تلخ و ویرانگر تاریخ مصون مانده اند و ما امروز به طور مستقیم به بخش عظیمی از این میراث گرانبهای فرهنگی وعلمی تاریخ صدر اسلام وبه طور غیر مستقیم به اکثر آنها دست رسی داریم .

تتقیح کتب , اصول و جوامع اولیه حدیث توسط محدثین و محققین اسلامی مرحله جدیدی را در زمینه مسائل اسلامی و از آن جمله مسائل مربوط به حقوق بشر در سیر تاریخی تدوین حقوق بشر در اسلام آغاز نمود . دراین مرحله کار تقسیم بندی موضوعی احادیث و تبیین وطبقه بندی سندی روایات و در نتیجه مشکل تعارض احادیث آشکارتر ومنقح گردید .

با آغاز تدوین فقه و اخلاق ( دو رشته بسیار مهم از علوم اسلامی ) که شکل جامعتر آن در قرون سوم و چهارم تجلی نمود مباحث حقوق بشر در اسلام در کتاب های فقهی و اخلاقی این عصر همچون مبسوط شیخ طوسی بطور استدلالی مطرح و مورد نقد و تحلیل قرار گرفت .

تحولات بعدی فقه را بویژه در قرنهای هفتم و هشتم هجری می توان در کتب فقهی چون مولفات محقق و علامه حلی جستجو نمود و نیز در دوران شکوفائی فقه اسلامی در قرنهای سیزده و چهارده هجری مسائل حقوق بشر در اسلام بصورت عمیقتر و روشنتری در لابلای طبقه بندی و موضوعبندی سنتی فقه در مباحث سیاسی فقه عنوان گردید 1 .

در عصر ما فقهائی بزرگ چون حضرت امام خمینی گامهای بلندی در گشودن راههای جدید در بینش فقهی برداشتند که ضمن وارد کردن مقوله های عرفانی در شخصیت و ارزش انسان به قلمرو مباحث فقهی حقوق بشر اصولا باتکیه به دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد افقهای جدیدی را برای صاحب نظران در برداشت از نصوص اسلامی متناسب با انسان معاصر بازنمودند . 2 .


کانال تلگرامی حقوقی 

پیشنهاد ویژه دانلود هزاران تحقیق و مقاله حقوقی

تاریخ تکوین حقوق بشر در اسلام

تاریخ تکوین مجموعه حقوقی اسلام با نزول آیات قرآن و گفتار پیامبر و سیره عملی و تقریرهای آن حضرت ترسیم شده است . لذا در این بحث کافی است ما به بخشی از آیات و احادیث مربوطه اشاره نمائیم و آز آنجا که محققین شرکت کننده در سمینار در هر مورد که بحث خواهند کرد به نصوص اسلامی مربوطه اشاره خواهند نمود , لهذا ما دراین بحث نیازی به استقصای همه نصوص وارد شده را نداریم و تنها به برخی از آنها اکتفا می نمائیم :

1 ـ حدیث \" مثل المومنین فی توادهم وترا حمهم وتعاطفهم مثل الجسد الواحد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سایر الجسد بالسهر والحمی 1 اشاره به این نکته دارد که : اعضای جامعه با ایمان در ابراز مهر , دلسوزی و عواطف مانند یک تنند که هر گاه عضوی از بدرد آید دگر عضوها را نماند قرار . مفاد این حدیث موازنه ارزش فرد و جامعه است در دیدگاه اسلام ارزشها و نقشها و خلاقیتهای اجتماعی از وجود افراد متجلی می گردد و بهمین دلیل رشد آن از هدفهای اصیل و قابل توجه زندگی محسوب می شود ولی در عین حال ارزش و اصالت جامعه هرگز نادیده گرفته نمی شود .

همان قدر که فدا کردن جامعه وحدت برای فرد و واحد به دور از عقل و منطق و در جهت تخریب ارزشهاست فدا کردن فرد در برابر جامعه و واحد در برابر وحدت نیز غیر منطقی و موجب پایمال شدن ارزشها و توقف قافله رشد انسانی است .

2 ـ حدیث : انما یجمع الناس الرضا و السخط 1 روشنگر بنیان اصیل وحدت و انسجام براساس رضایت عمومی است که پایه اساسی دموکراسی را در تفکر سیاسی اسلام تبیین می کند و بدون آن ( رضایت عمومی ) نظام سیاسی مشروعیت خود را از دست می دهد .

3 ـ آیه : ان هذه امتکم امه: واحده : وانا ربکم فاعبدون 2 مبین این حقیقت است که در تئوری امت در دیدگاه اسلامی , فرد برحسب ادراک وارده و اختیار خود و ایمانی که به ارزشهای والا دارد جزئیت کل ( جامعه ـ ملت ـ امت ) را می پذیرد و خود را وقف آن و گاه فدای آن می سازد و این , عالیترین مرحله آزادی بشر محسوب می شود3 .

4 ـ در جهان بینی اسلام حق آزادی و اختیار در همه حال برای فرد به عنوان حق غیر قابل سلب ثابت و محفوظ است می توان از آیه : انا هدیناه السبیل اما شاکرا\" او کفورا\" 4 و آیه من شاء فلیومن شاء فلیکفر 5 دلیل واضحی براین تفکر استنباط نمود .

5 ـ حقوق و اصالت فرد در کنار حقوق و اصالت جامعه حتی در بازگشت نهائی انسان که در عقیده معاد متجلی است نیز ظاهر می گردد : لقد جئتمونا فرادی کما خلقنا کم اول مره :6 .

6 ـ گرچه مرزبندی حدود حاکمیت دولت و تعیین قلمرو دقیق حقوق و آزادیهای فرد در جامعه از چنان پیچیدگی برخوردار است که در بسیاری از موارد ـ علیرغم صراحت قانون ـ در عمل تشخیص آن بسیار دشوار است ولی باید توجه داشت که مشکل تصادم و تضاد تنها اختصاص به برخورد حقوق فردی با حق حاکمیت دولتها نیست بلکه در این ماجرا فرد در برابر فرد یا افراد نیز مطرح است .

در اسلام , در تمامی این مراحل دقیق و دشوار , به انسان به چشم : انی جاعلک فی الارض خلیفه 1 و نیز یا ایها الانسان انک کادح الی ریک کدحا\" قملاقیه 2 نگریسته شده و حقوق فردی در تمامی تنگناها محترم شمرده شده است .

7 ـ در اندیشه سیاسی اسلام تنها واکنش قهری فرد یا جامعه در برابر بی نظمی و پدیده ظلم و اختلاف نیست که احترام به حقوق آدمی را ایجاب می کند بلکه این تحمیل از آنجا نشاءت می گیرد که او به نیاز خود و دیگران به تکامل اعتقاد دارد و سرنوشت متعالی انسان و کرامت ذاتی او در حد : و نفخت فیه من روحی 3 شناخته شده است .

8 ـ در تفکر اسلامی جهالت نسبت به موضع و جایگاه اصیل انسان وارزش والای آن مایه اصلی همه بی عدالتیها و ستمها و عدم شناخت صحیح انسان از خویشتن بوده و تا انسان به شناخت صحیح از خود و دیگران نرسد نسبت به مسئولیتهایش جاهل خواهد بود .

کفی بالمرء جهلا ان لایعرف قدره 4 .

9 ـ در نصوص اسلامی بر ارزش و احترام به انسان علیرغم پیرایه ها و طبقه بندیهای عارضی تاکید شده است : فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق 5 .

10 ـ آفرینش انسان یکسان و از طبیعت برابر برخوردار است : الذی خلقکم من نفس واحده : و خلق منها زوجها وبث منهما رجالا کثیرا\" ونساء 1 .

11 ـ آیه : ماکان الناس الاامه : واحده : فاختلفوا 2 بیانگر نفی فاصله و تبعیضهای ناروا است .

12 ـ در دیدگاه قرآن تفاوتها جنبه ارزشی ندارد بلکه صرفا\" مربوط به پیچیدگی های نظام آفرینش و عامل معرفت رشد فکری انسان می باشد :

یا ایها الناس انا خلقنا کم من ذکر وانثی وجعلنا کم شعوبا\" و قبائل لتعارفوا 3 .

13 ـ برای نفی هر گونه تبعیض ناروا در میان انسانها : پیامبر اکرم فرمود : ایها الناس ان ربکم واحد وان اباکم واحد کلکم لادم و اَدم من تراب ... 4

14 ـ ارزش و جایگاه هر انسان در جامعه و در نهایت بسته به عمل اوست ( قیمه : کل امرء مایحسنه و کل نفس بما کسبت رهینه : 5 .

 

15 ـ اسلام امتیاز طلبی ها براساس زر وزور وسایر معیارهای مادی مطرود شمرده و آنرا مورد نکوهش قرارداده است و قالوا نحن اکثر اموالا و اولاد 5 و مانحن بمعذبین 6 .

16 ـ در قضاوت عادلانه اسلامی حتی در نگاه کردن هم باید مساوات را مراعات کرد : واَس بینهم فی اللحظه : و النظره : 7 .

17 ـ میزان مساوات در اسلام حق و عدالت است : ( ولیکن امر الناس عندک فی الحق سواء 8 . و اعلمو ان الناس عنانا فی الحق سواء 9 در یک کلام : خذسواء واعظ سواء ( وسائل 12 ص ) .

18 ـ قرآن امنیت را از نتایج رشد و تکامل بشر می داند : ولیبدلنهم من خوفهم امنا\" 2 و شهرا من را الگوی مدینه فاضله معرفی می کند : ضرب الله مثلا قریه : کانت اَمنه : 3 .

19 ـ قدرت سیاسی در تفکر اسلامی صرفا\" وسیله ای برای هموار کردن راه رشد انسانها است نه هدف و یا وسیله سرکوب : اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی 4 .

20 ـ مصونیت هر انسان آگاه و متعهد به راه انسانی از هر نوع تعرض حقی است مسلم که اسلام برآن تاکید می ورزد : لاتروعوا المسلم فان روعه : المسلم ظلم عظیم و من نظر الی مومن لیخیفه بها اَخذه الله عزوجل یوم لاظل الاظله 5 .

21 ـ رسول گرامی اسلام بخش عظیمی از حقوق فردی را در این خطاب تاریخی مشخص نمود : آنجا که فرمود :

من اهان مومنا\" فقد بارزنی بالحرب وسباب المومن فسوق و قتاله کفروا کل لحمه معصیه : و حرمه : ماله کحرمه : دمه 6 .

22 ـ در فلسفه سیاسی اسلام هدف بعثت انبیا باز گرداندن انسانها به آزادی است . فان الله بعث محمدا\" لیخرج عباده من عباده : عباده الی عبادته 1 . و نه انسانهائی که کرامت خود را بخاطر نیاز از کف می دهند می گوید : لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا\" 2 .

23 ـ شعار لاتظلمون و لاتظلمون از اصیلترین شعارهای انسان دوستانه ایست که قرآن برای ریشه کن نمودن مایه های تجاوز مطرح کرده است 3 .

24 ـ نفی اکراه از مقوله های حقوقی روشنی است که ضمن تحریم سلب آزادی انسان بصورت یک اصل حقوقی در محاکمات بکار گرفته می شود : حدیث رفع 4 و آیه لااکره فی الدین 5 .


کانال تلگرامی حقوقی 

پیشنهاد ویژه دانلود هزاران تحقیق و مقاله حقوقی

اشکالات تعریف جرم در حقوق جزای بین الملل

در حقوق بین الملل نیز(حداقل از جهت نظری) سعی می شود به انسان به همان میزان توجه گردد که در حقوق داخلی. بدین لحاظ تعریف عام جرم در حقوق جزای بین الملل و عرف بین المللی علی ظاهر با تعریف جرم در حقوق داخلی تفاوتی چشمگیر ندارد. در حقوق جزای داخلی جرم فعل یا ترک فعلی است که نظم عمومی را مختل می سازد, در حقوق بین المللی مورد تجاوز قرار می گیرد. اما نظم عمومی در حقوق داخلی به دلیل وجود دولتی تجاوز قرار می یگرد. اما نظم عمومی در حقوق داخلی به دلیل وجود دولی مشخص در سرزمینی معین با مردمی که اکثریت دارای سنتها , آداب و رسوم مشترکی هستند و به عبارت دیگر دارای گسیختگی اجتماعی نیستند آسانتر قابل هضم و به سادگی قابل تعریف است. در حالی که تعریف این نظم در حقوق بین الملل با وجود دولتهای مختلفی که هر یک مایل به اعمال قدرت فائقه خویش هستند و هر یک واجد فرهنگی مشخص و کجزا از فرهنگهای دیگران و به عبارت ما مبتلای به گسیختگی فرهنگی چندان ساده نیست. معهذا می توان بر این نکته تکیه کرد که منافع کشورها در روباط بین المللی ایجاب می کند که تعریفی عرفی از نظم عمومی بین المللی را بپذیرند تا بدینوسیله بتوانند اعمال مخالف این نظم را جرم بشناسند و آن را به نحوی مجازات کنند. در حقیقت به یک نفع مشترک قائل می شوند و هرگونه عملی که این نفع مشترک را مورد خدشه قرار دهد مخالف نظم عمومی بین المللی تلقی می کنند. لذا می بینیم جرم بین المللی را از نظر طبیعت آن به رفتارهای نامشروعی که لطمه به اساس جامعه بین المللی وارد می سازد تعریف می کنند. و چون جامعه بین المللی بین دولتها ایجاد شده جرم بین المللی به عنوان رفتار غیر مشروع یک دولت در روابطش با دیگر دولتها تلقی می شود. به اعتقاد ما این تعریف هر چند در قبول مفهوم نظم عمومی بین المللی با نظم عمومی در حقوق داخلی در اشتراک قرار می گیرد ولی می توان گفت در ایجاد نظم عمومی در حقوق داحلی قانون به مسایل متعددی با توجه به حدود و گنجایش و استعداد جامعه مشخص توجه دارد در حالی که در نظم عمومی بین المللی اولویت اصولاً بر منافع مشترک قرار می گیرد و نه مصالح مشترک, لذا برخورد با جرایم بین المللیبیشتر تابع این منافع است. با وجود این بی انصافی است اگر تلاشهای جامعه بشری را نادیده انگاریم. احصای جرایم علیه انسانیت و کوشش بر تعریف آن نیز چنین است. با این توضیح که این جرایم اگر در روباط بین المللی واقع شوند به عنوان یک جرم بین المللی و اگر در داخل انجام شوند به عنوان یک جرم داخلی با خصیصه بین المللی باید مورد توجه قرار گیرد.

د. عناصر تشکیل دهنده جرایم علیه انسانیت را از جرایم جنگ تفکیک کرد. هر چند اغلب این تفکیک مشکل می نماید. زیرا به اعتقاد ما کلیه جرایم می توانند جرایم عیله انسانیت نیز تلقی شوند همچنانکه بسیاری از جرایم علیه انسانیت می توانند به هنگام جنگ اتفاق افتد. معهذا با توجه به موافقتنامه مرخ 18 اولت لندن و شناخت آن به عنوان عنصر اصلی قانونی جرایم علیه انسانیت اینگونه جرایم از جرایم جنگ مجزا می شوند . بدیهی است قراردادهای دیگر در زمینه صیانت از حقوق بشر و حمایت از تمامیت جسمی و روانی انسان نیز هر یک می توانند به عنوان عنصر قانونی این جرایم تلقی گردند. البته مادام که یک موافقتنامه جهانی که کلیه دولتهای عالم به عنوان یک قرارداد مورد قبول بپذیرند تصویب نشده باشد. عنصر مادی این جرایم کلیه اعمالی است که در موافقتنامه احصا شده و یا اعمالی مشابه آنها که به حقوق اساسی موجودات بشری لطمه وارد کند. در هر حال این اعمال باید آنچنان به تمامیت جسمی و روانی بشر لطمه وارد کنند کنند که در مقایسه با جرایم عمومی اطلاق کلمه جنایت بر آنها آسان باشد. عنصر روانی اینگونه جرایم را مشکلات فراوانی در بر می گیرد که نیاز به مطالعه جداگانه ای دارد. در اینجا فقط یادآوری می کنیم که عنصر روانی را باید در قصد منجز لطمه به انسان با ارتکاب این جرایم به منظر حصول به یک سیاست خاص دانست که احراز آن البته با امکاناتی که به خصوص دولتها در اختیار دارند و توجه به آنچه که قبلاً اشاره شد مشکل می نماید.


کانال تلگرامی حقوقی 

پیشنهاد ویژه دانلود هزاران تحقیق و مقاله حقوقی